نسبت عدالت و اخلاق در « نهج ‌البلاغه » - صفحه 11

عدالت در این مفهوم، رعایت حقّ هر داراى حقّى است، هر چند كه آن حق‏داران، مخالفانى باشند همچون خوارج ۱.

2 _ 5. اعتدال و میانه‏روى

عدالت به مفهوم اعتدال و میانه‏روى در آموزه‏هاى امام‏على علیه السلام و در روابط و مناسبات شخصى، اجتماعى، مدیریتى، سیاسى و اقتصادى مورد توجّه و تأكید است، چنان كه در سخنان آن حضرت آمده است:
عَلَیكَ بِالْقَصْدِ فِی الْأُمُورِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جَارَ، وَ مَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ۲؛
بر تو باد به میانه‏روى در كارها؛ زیرا هر كه از میانه‏روى روى برگرداند، ستم كند، و هر كه بدان پایبند گردد، به عدالت رفتار كند
.
و امیر مؤمنان علیه السلام در سفارشى به فرزندش محمد حنفیه فرموده است:
مَنْ تَرَكَ الْقَصْدَ جَارَ۳؛
هر كه میانه‏روى را ترک كند، از راه حق منحرف شود و ستم كند
.
این مفهوم از عدالت در نامه امام علیه السلام به یكى از كارگزارانش۴ چنین آمده است:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلَ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً، وَ احْتِقَارًا وجَفْوَةً؛ وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرْهُمْ أَهْلًا لِأَنْ یدْنَوْا لِشِرْكِهِمْ، وَ لَا أَنْ یقْصَوْا وَیجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ. فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَابًا مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَینَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ، وَ امْزُجْ لَهُمْ بَینَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ، وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ. إِنْ ‏شَاءَ اللهُ۵؛
امّا بعد، دهقانان شهر تو شكایت دارند كه با آنان درشتى مى‏كنى و سختى روا مى‏دارى. ستمشان مى‏ورزى و خُردشان مى‏شمارى. من در كارشان نگریستم، دیدم چون مشرک‏‌اند نتوانشان به خود نزدیک گرداند، و چون در پناه اسلام‌اند نشاید آنان را راند. پس، در كار آنان درشتى و نرمى را به هم‏ آمیز. گاه مهربان باش و گاه تیز. زمانى نزدیكشان آور و زمانى در دورتر. إن ‏شاء الله
.
امیر مؤمنان على علیه السلام كارگزار خود را به رفتارى به دور از افراط و تفریط فراخوانده، كه عدالت، اعتدال و میانه‏روى است.

1.ر.ک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۷۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۵؛ نهایة الأرب، ج۲۰، ص۱۶۵ و ۱۶۶

2.غرر الحکم، ج۲، ص۲۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۳۵

3.المواعظ، ص۷۵؛ دستور المعالم الحکم، ص۲۸

4.. با توجّه به آن چه بَلاذُری وی عقوبی نقل کرده‌اند، این کارگزار، عمرو بن سلمه ارحبی است (ر.ک: أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۳).

5.نهج البلاغه، نامه ۱۹

صفحه از 28