نسبت عدالت و اخلاق در « نهج ‌البلاغه » - صفحه 16

2. جهت‏گیرى حكومت

امام على علیه السلام براى حكومت جهتى اصلى قائل است كه در نامه‏هاى آن حضرت به كارگزارانش به خوبى مشخص شده است؛ و آن عدالت با ملازماتش است، از جمله عدالت اخلاقى؛ چنان‏كه در نامه خود به عبد الله بن عبّاس، هنگامى كه او را در بصره گمارد، آمده است:
یا ابْنَ عَبَّاسٍ! عَلَیكَ بِتَقْوَى اللهِ وَ الْعَدْلِ بِمَنْ وُلِّیتَ عَلَیهِ. وَ أَن تَبْسُطَ لِلنَّاسِ وَجْهَكَ، وَ تُوَسِّعَ عَلَیهِمْ مَجْلِسَكَ، وَ تَسَعَهُمْ بِحِلْمِكَ. وَ إِیاكَ وَ الغَضَبَ، فَإِنَّهُ طِیرَةٌ مِنَ الشَّیطَانِ. وَ إِیاكَ وَ الْهَوَى فَإِنَّهُ یصُدُّكَ عَنْ سَبِیلِ‏اللهِ. وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللهِ، فَهُوَ مُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللهِ، فَهُوَ مُقَرِّبُكَ مِنَ النَّار. وَ اذْكُرِاللهَ كَثْیرًا، وَ لَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ۱؛
اى پسر عبّاس! بر تو باد به پرواى الهى داشتن و بر آنان كه سرپرستى‏شان را عهده دارى عدالت ورزیدن. و این كه با مردمان گشاده‏رو باشى، و در مجلس خویش آنان را با خوش‌رویى بپذیرى، و بردبارى‏ات همه ایشان را فرا گیرد. و از خشم بپرهیز كه آن نشانه سبك‏سرىِ برخاسته از برانگیختن‏هاى شیطان است. و بپرهیز از هواى نفس كه آن تو را از راه خدا باز مى‏دارد. و بدان كه آن چه تو را به خدا نزدیک گرداند، از آتش دور مى‏كند، و آن چه تو را از خدا دور دارد، به آتش نزدیک مى‏كند. و خدا را بسیار یاد كن و از بى‏خبران مباش
.
امیر مؤمنان على علیه السلام در سفارش خود به ابن‏ عبّاس براى پاس‌داشت عدالت و پایبندى به ملاحظات عادلانه، بر پیوند پرواپیشگى و عدالت تأكید كرده و پرواپیشگى را مقدّم بر آن یاد كرده است: «عَلَیكَ بِتَقْوَى ‏اللهِ وَ الْعَدْلِ بِمَنْ وُلِّیتَ عَلَیهِ».
اگر عدالت از مجراى اخلاق دنبال نشود، معلوم نیست كه عدالت به چه سرنوشتى دچار شود. بى‏اخلاقانِ مدّعى عدالت جز ستم به بار نمى‏آورند، و عدالت‏خواهى آنان سرپوشى براى بى‏عدالتى‏هایشان است. چنین كسان به محض آن كه در تنگنا و فشار قرار گیرند، یا با بحرانى رو به ‏رو شوند، عدالت را ذبح مى‏كنند و با ستمگرى كار خویش پیش مى‏برند.
سفارش امام بیانگر آن است كه پروادارى و عدالت‏ورزى را قرین هم باید دید؛ و در این صورت است كه حكومت براى پیشبرد برنامه‏هاى خود از عدالتِ اخلاق‏گرا دور نمى‏شود، و به خشونت و تندى میل نمى‏كند، و پایبندى به اخلاق در تمام اقدامات عدالت‏خواهانه حفظ مى‏شود.
اگر چنین نباشد و هواپرستى، خودكامگى و قدرت‏طلبى در میان باشد، امكان ندارد عدالتى پا به عرصه گذارد؛ بلكه آن چه ظهور مى‏یابد، ستمگرىِ همراه با اخلاق‏ستیزى و انسانیت‏كُشى است. چنان‏كه امیر مؤمنان على علیه السلام وقتى از حكومت امویان سخن مى‏گوید آن را این ‏گونه معرفى مى‏نماید:

1.الجمل، ص۴۲۰؛ و قریب به همین: الامامة و السیاسة، ص۷۹؛ و بخشی از آن: نهج البلاغه، نامه ۷۶

صفحه از 28