2. جهتگیرى حكومت
امام على علیه السلام براى حكومت جهتى اصلى قائل است كه در نامههاى آن حضرت به كارگزارانش به خوبى مشخص شده است؛ و آن عدالت با ملازماتش است، از جمله عدالت اخلاقى؛ چنانكه در نامه خود به عبد الله بن عبّاس، هنگامى كه او را در بصره گمارد، آمده است:
یا ابْنَ عَبَّاسٍ! عَلَیكَ بِتَقْوَى اللهِ وَ الْعَدْلِ بِمَنْ وُلِّیتَ عَلَیهِ. وَ أَن تَبْسُطَ لِلنَّاسِ وَجْهَكَ، وَ تُوَسِّعَ عَلَیهِمْ مَجْلِسَكَ، وَ تَسَعَهُمْ بِحِلْمِكَ. وَ إِیاكَ وَ الغَضَبَ، فَإِنَّهُ طِیرَةٌ مِنَ الشَّیطَانِ. وَ إِیاكَ وَ الْهَوَى فَإِنَّهُ یصُدُّكَ عَنْ سَبِیلِاللهِ. وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللهِ، فَهُوَ مُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللهِ، فَهُوَ مُقَرِّبُكَ مِنَ النَّار. وَ اذْكُرِاللهَ كَثْیرًا، وَ لَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ۱؛
اى پسر عبّاس! بر تو باد به پرواى الهى داشتن و بر آنان كه سرپرستىشان را عهده دارى عدالت ورزیدن. و این كه با مردمان گشادهرو باشى، و در مجلس خویش آنان را با خوشرویى بپذیرى، و بردبارىات همه ایشان را فرا گیرد. و از خشم بپرهیز كه آن نشانه سبكسرىِ برخاسته از برانگیختنهاى شیطان است. و بپرهیز از هواى نفس كه آن تو را از راه خدا باز مىدارد. و بدان كه آن چه تو را به خدا نزدیک گرداند، از آتش دور مىكند، و آن چه تو را از خدا دور دارد، به آتش نزدیک مىكند. و خدا را بسیار یاد كن و از بىخبران مباش.
امیر مؤمنان على علیه السلام در سفارش خود به ابن عبّاس براى پاسداشت عدالت و پایبندى به ملاحظات عادلانه، بر پیوند پرواپیشگى و عدالت تأكید كرده و پرواپیشگى را مقدّم بر آن یاد كرده است: «عَلَیكَ بِتَقْوَى اللهِ وَ الْعَدْلِ بِمَنْ وُلِّیتَ عَلَیهِ».
اگر عدالت از مجراى اخلاق دنبال نشود، معلوم نیست كه عدالت به چه سرنوشتى دچار شود. بىاخلاقانِ مدّعى عدالت جز ستم به بار نمىآورند، و عدالتخواهى آنان سرپوشى براى بىعدالتىهایشان است. چنین كسان به محض آن كه در تنگنا و فشار قرار گیرند، یا با بحرانى رو به رو شوند، عدالت را ذبح مىكنند و با ستمگرى كار خویش پیش مىبرند.
سفارش امام بیانگر آن است كه پروادارى و عدالتورزى را قرین هم باید دید؛ و در این صورت است كه حكومت براى پیشبرد برنامههاى خود از عدالتِ اخلاقگرا دور نمىشود، و به خشونت و تندى میل نمىكند، و پایبندى به اخلاق در تمام اقدامات عدالتخواهانه حفظ مىشود.
اگر چنین نباشد و هواپرستى، خودكامگى و قدرتطلبى در میان باشد، امكان ندارد عدالتى پا به عرصه گذارد؛ بلكه آن چه ظهور مىیابد، ستمگرىِ همراه با اخلاقستیزى و انسانیتكُشى است. چنانكه امیر مؤمنان على علیه السلام وقتى از حكومت امویان سخن مىگوید آن را این گونه معرفى مىنماید:
1.الجمل، ص۴۲۰؛ و قریب به همین: الامامة و السیاسة، ص۷۹؛ و بخشی از آن: نهج البلاغه، نامه ۷۶