نسبت عدالت و اخلاق در « نهج ‌البلاغه » - صفحه 20

بورز كه بخل ورزیدن به نفس، انصاف ستاندن از نفس است در آن چه دوست دارى و چیزى كه نمى‏پسندى».
4. «وَ أشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ، وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعًا ضَارِیا تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ؛ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ أَوْ نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْقِ، یفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یؤْتَى عَلَى أَیدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَاءِ؛ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلَ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ یعْطِیكَ اللهُ مِنْ عَفْوِهِ وَصَفْحِهِ؛
قلبت را لبریز ساز از رحمت به مردمان، و دوستى ایشان، و لطف به آنان. و مبادا نسبت به مردمان مانند جانورى درنده‌خو باشى كه خوردنشان را غنیمت بشمارى. همانا مردمان دو گروه اند: یا برادرِ دینى تواند (مسلمان) و یا همانند تو در آفرینش ‏اند (انسان). مردمان چنین‏ اند كه لغزش‏هایى از ایشان سر مى‏زند، یا گرفتار نادرستى‏هایى مى‏شوند، و دانسته یا نادانسته كارهایى مى‏كنند [كه تو را خوش نمى‏آید]. پس چنان با بخشش و گذشت با آنان رفتار كن كه دوست دارى خداوند با بخشش و گذشت خود با تو رفتار كند»
.
5. «وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ، وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ، وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مِنْدُوحَةً؛
و هرگز از بخشش نمودن پشیمان مشو، و بر كیفر دادن شادى مكن، و هرگز به سوى خشمى كه ناگهان تو را در بر مى‏گیرد و مى‏توانى از آن رهایى یابى، شتاب مورز»
.
6. «وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ، فَإِنَّ ذلِكَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ، وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّینِ، وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیرِ؛ و مبادا بگویى من بر آنان مسلّطم، از من فرمان دادن است و از ایشان فرمان بردن؛ زیرا این كار دل را تیره و تباه كند، و دین را ناتوان و فرسوده سازد، و دگرگونى را نزدیک گرداند».
7. «وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِیلَةً، فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِاللهِ فَوْقَكَ، وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیهِ مِنْ نَفْسِكَ، فَإِنَّ ذلِكَ یطَامِنُ إِلَیكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ یكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ، وَ یفِی‏ءُ إِلَیكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ؛ و اگر قدرتى كه از آن برخوردارى، نخوتى در تو پدید آرد یا خود را بزرگ بشمارى، بزرگىِ حكومت خداوند را بر فراز خویش بنگر، و توانمندى او را در باره خودت كه تو را در باره خویش هیچ توانمندى نیست، كه چنین نگریستنى، سركشى تو را فرو مى‏نشاند، و تندى و تیزى‏ات را باز مى‏دارد، و خِرَدِ رفته‏ات را به تو باز مى‏گرداند».
8. «وَ لْیكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیكَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ، وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ، وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِیةِ؛ و باید از كارها آن را بیشتر دوست بدارى كه در جهت حق از همه آن‌ها میانه‏تر است، و در جهت عدالت همگانى‏تر، و در جهت خشنودى شهروندان فراگیرتر».
9. «وَلْیكُنْ أَبْعَدَ رَعِیتِكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ، أَطْلَبُهُمْ لَمَعائِبِ النَّاسِ؛ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیوبًا الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا، فَإِنَّمَا عَلَیكَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَكَ، وَ اللهُ یحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ.
فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ یسْتُرِ اللهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیتِكَ؛ و باید از همه شهروندان از تو دورتر و

صفحه از 28