(38: ج 3، ص 60؛ 41: ج 3، ص 228)
5ـ 1) تفاسير اهل سنّت
5ـ 1ـ 1) تفسير ملك عظيم به فرض الطاعه
برخى از مفسّران اهل تسنّن، ملك عظيم را مقام فرض الطاعه دانستهاند. به عنوان مثال، آلوسى در مورد معناى ملك، صحيحترين كلام را قول شيعه مىداند كه تفسير ملك الاهى به مقام امر و نهى و وجوب اطاعت است؛ با اين حال مىگويد: چون اين قول تلويحا موجب تعريض به صحابه مىشود، بنابراين بوى گمراهى مىدهد. (1: ج 3، ص 16) ۱
سيوطى نقل مىكند كه ابنعبّاس مراد از مُلك را خلافت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمدانسته است. (22: ج 2، ص 173)
به هر حال، برخى از علماى اهل تسنّن با علم به اينكه مراد از ملك، مقام خلافة الرسول و افتراض الطاعه است، بدان قائل نشدهاند تا خدشهاى به عمل مدّعيان خلافت وارد نشود.
5ـ 1ـ 2) تفاسير ديگر
برخى ديگر از مفسّران سنّى در مورد معناى مُلك، معانى و اقوال متعدّدى بيان كردهاند؛ از جمله: ملك سليمان (39: ج 5، ص 140؛ 22: ج 2، ص 173؛ 44: ج 1، ص 718؛ 9: ج 2، ص 111)، كثرت نسوان (39: ج 5، ص 140؛ 16: ج 1، ص 547؛ 24: ج 1، ص 211) نبوّت (11: ج 2، ص 93؛ 39: ج 5، ص 140؛ 22: ج 2، ص 173؛ 44: ج 1، ص 718؛ 9: ج 2، ص 111؛ 42: ج5، ص 162) خلافت (به معناى حكومت سياسى نه الاهى) (9: ج 2، ص 111) و تأييد به ملائكه. (39: ج 5، ص 140؛ 22: ج 2، ص 173؛ 9: ج 2، ص 111)
1.قضاوت در مورد اين سخن آلوسى را به وجدانهاى بيدار مىسپاريم كه آيا اخذ كلام صحيح و اعتراف به مقام صاحبان امر و نهى، بوى ضلالت و گمراهى دارد يا انكار حق و ردّ كلام صحيح؟