بودند؛ چرا كه خداوند اطاعت ايشان را همانند اطاعت پيامبرش واجب گردانيد. به همين جهت، بايد در عصمت و كمال، همانند پيامبر باشند؛ و گرنه به طاعت كسى امر شده كه دچار نقص و لغزش است، ستم روا مىدارد، جهالت مىورزد و به دور از لغزش، در هيچ راهى گام بر نمىدارد و احدى از امّت را به كمال نمىرساند.
در مورد اين آيه، سه گونه سخن گفتهاند:
ـ عدّهاى مىگويند: اولى الامر دانشمنداناند. (9: ج 3، ص 334؛ 18: ج 4، ص 151؛ 23: ج 5، ص 168)
ـ عدّهاى مصداق آيه را اميران جنگ مىدانند. (9: ج 3، ص 335؛ 18: ج 4، ص 150؛ 23: ج 5، ص 167)
ـ و به عقيده بعضى، اينان ائمّه ابرار از اهل بيت رسول اللّه هستند. (بنگريد: 26: ج 4، ص 220 ـ 226)
به عقيده ما، قول سوم همه اقوال را انتظام مىبخشد و دو قول ديگر در دورن آن جاى مىگيرند؛ چرا كه امامان از اهل بيت رسول اللّه عليهم السلام برترين، والاترين و مشهورترين دانشمنداناند و فرماندهى جنگ و سپاه يكى از امورى است كه در قبضه آنان بوده است؛ پس بايد قول سوم را شايستهترين قول بدانيم.
از اينجا نيز روشن مىشود كه امامت، اصل است نه فرع و اقرار به آن بر همه واجب است و بر همه فرائض شرعى تقدّم دارد. عقيده به امامت، فقط بر فريضه اقرار به خدا و رسول مقدّم نيست؛ هرچند اقرار به امام عليه السلام و اطاعت او خود شامل اقرار به خدا و رسول و پيروى خدا و رسول است.
دليل سوم: در فريضه امامت، رخصت نيست.
1. به عنوان توضيح و بيان بيشتر بايد گفت: هر فريضهاى كه خداوند متعال در شرع واجب كرده است، از عباداتى كه مختص به سمع (نقل)اند، گاهى از كمال آن كاسته مىشود و گاه وجوب آن ساقط مىشود و حكم در مورد آن، از حالتى به حالت ديگر تغيير مىيابد. در اين مورد، چند مثال ذكر مىشود: نماز، براى حاضر،