شباهت ندارد، منظور شباهت نداشتن به «اجسام مادّى صرف» نيست. خداوند حتّى به ارواح و انوار نيز شباهت ندارد؛ زيرا آنها نيز آفريده خداوند متعالاند و آفريدگار ما، در مورد خلقت خويش مىفرمايد: «مثل نوره كمشكاة» (نور / 35) و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: «أوّل ما خلق اللّه نور نبيّك يا جابر.» (16: ج 25، ص 21 ـ 22، ح 37) در نتيجه، نفى تشبيه خداوند، به نفى شباهت جسمانى مختصر نمىشود. اين نفى، به نفى شباهت با خلقت جسمانى، خلقت انوار، خلقت عقول، خلقت ارواح... مىانجامد. هيچ يك از اين خلايق، همانند خداوند نيستند و خداوند هيچ شباهتى با مخلوقات خويش ندارد.
و چه بزرگ است «روح القدس»! كه تجلّى او را در كلام الاهى چنين مىخوانيم: «تنزّل الملائكة و الروح فيها» (قدر (97) / 4) و مىخوانيم: «يُنَزِّلُ الملائكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده» (نحل (16) / 2) ملائكه در نزول و عروج خود به «روح» محتاجاند؛ و روح خلقى است بزرگتر از ملائكه. با اين وجود، خداوند منزّه و برتر است از تشبيه به روح القدس. روح القدس مخلوقى از مخلوقات الاهى است، و با وجود بزرگى و عظمتش، نمىتوان خداوند را با او شبيه دانست و يا او را جسم انگاشت. در نتيجه، اعتقاد نصارا ـ كه روح القدس را همسان خدا مىدانند ـ وهمى بيش نيست.
برخى خويشتن را رهرو راه درست مىدانند و مىپندارند كه نفى تجسيم خداوند كافى است. خداوند منزّه و پاك است از هر بدى كه در چنين اعتقادى است: «خدا را نورى و متجلّى در خلق دانستن» كه خيال باطل و توهّمى است برگرفته از آيه «اللّه نورالسموات و الأرض» (نور (24) / 35) خدا نه جسم است و نه شباهتى به خلايق دارد و نفى تشبيه، اعم از جسم انگارى خداوند است كه در انديشه برخى لانه گزيده است؛ زيرا طبيعت بشر، سازگار با تشبيه و تجسيم است و ميل به تشبيه دارد. خيال و وهم بشر ـ كه همواره با مادّه سر و كار دارد ـ شىء را تجسّم مىكند و به آن صورت مىبخشد.
ردّ پاى اين نظريّه و اعتقاد را ـ كه خواسته يا ناخواسته وارد ذهن مىشودـ