نحوه آن سؤال و جدال كنيم؛ بلكه در اين جهان نيز اگر آيه «إني جاعل في الأرض خليفه» (بقره (2) / 30) مصداق داشته باشد، باز هم خداوند از حاكميّت خويش جدا نمىشود.
كسى كه چنين سؤالى را در ذهن خويش مىپروراند، محدوديّت خداوند را نمىپذيرد؛ حال چگونه او اين انحصار را در سراى قيامت نمىپذيرد، امّا در دنيا مىپذيرد و جايز مىشمرد؟! هيچ عالمى از عوالم، خدا را محصور نخواهد كرد. در نتيجه، هيچ مكتبى از مكاتب اسلامى همانند مكتب اهل بيت عليهم السلام خداوند را حاكم مطلق و اوّل نمىداند. ديگر مكاتب نمىتوانند در بيان اعتقاد خويش، واقعيّت مطلب را به تصوير كشند، بيان كنند و حقّ آن را ادا نمايند. ظرائف اين مطلب را تنها مكتب اهل بيت عليهم السلام بيان مىكند و اين همان سرّ مهمى است كه ائمه به آن توصيف شدهاند: آنان «محلّ هبوط و نزول مشيّت خداوندند» چرا كه آنان مظهر حاكميّت الاهىاند «عبادٌ مكرمون لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون» (انبياء (21) / 26 ـ 27) كه اين مطلب را در زيارت جامعه و در وصف ائمه عليهم السلام مىخوانيم.
اين وضعيّت در عالم دنيا، برقرار است و هيچ منافاتى با حاكميّت خداوند ندارد. بلكه بر عكس، روشنگر و محقّق و مبيّن حاكميّت الاهى نيز هست. در سراى باقى در محاسبه اعمال خلايق توسّط ائمّه اطهار عليهم السلام نيز چنين است، كه اگر چنين نباشد، معناى «تقسيم كننده بهشت و جهنّم» پوچ خواهد بود و در غير اين صورت «اصحاب اعراف» معنايى نخواهد داشت؛ با آنكه اهل بيت عليهم السلام خود را «اصحاب اعراف» معرّفى كردهاند. (5: 34؛ 11: ج 8، ص 145؛ 16: ج 35، ص 48؛ 2: ص 325؛ 18: ج 3، ص 93)
برخى مفسّران عبارت قرآنى «اصحاب اعراف» را به اين معنا گرفتهاند كه: «آنان كسانىاند كه نيكيها و بديهاى ايشان برابر است؛ لذا نه لايق بهشتاند و نه به جهنّم برده مىشوند.» امّا چنين تعبيرى حتّى با سياق آيات تطبيق نمىكند و همان گونه كه اشاره شد، اهل بيت عليهم السلام خود را «اصحاب اعراف» معرّفى مىكنند. آنان شناخته شده، حاكم روز جزا و نايب خداوند در عرصه محشرند.