دستهبندى كلمه اخلاق كمك مىكند تا قرآن از لحاظ عبارتى (عبارات اخلاقى) بررسى شود، بفهميم كه آيا عبارات توصيفى به عنوان طبيعى قابل استفاده است يا خير، و اينكه آيا عبارات اخلاقى اوّليّه، قابل استفاده براى ارزيابى رفتار و اخلاق (بطور كل) هستند.
اگر آنها قابليت ارتقاء از سطح ملموس به مجرد و انتزاعى و از يك مفهوم خاصّ به مفهومى جامع و جهانى داشته باشند، در اين صورت، مفاهيم اخلاقىِ ذكر شده در قرآن را مىتوان به عنوان مفاهيم اخلاقى در همه اعصار و قابل استفاده و اطلاق براى همه جوامع بشرى دانست. به اين شيوه، مفهوم اخلاقى ارائه شده با قرآن را مىتوان ابتدايى، توصيفى و ملموس دانست؛ تا آنجا كه اين مفهوم اخلاقى نخستين بار در آنجا (عربستان) مصداق يافته و سپس براى آن چهارچوب و اصول طبيعى بخشيد كه اين مفهوم اخلاقى را قابل اطلاق به همه جوامع و براى همه اعصار كند.
برخى از عبارات اخلاقى قرآن را مىتوان ارزيابىكننده دانست تا توصيفى. در اين دستهبندى، مىتوان از كلماتى مانند معروف و منكر، خيرو شر، حَسَن و سوء، طيب و خبيث، صدق و كذب، عدل و ظلم، فساد و برّ، احسان و تقوى نام برد. بنابراين كلماتى مانند خير و شر (خوب و بد) براى مثال، و يا كلماتى كه به معناى گناه است مانند ذنب و اثم را مىتوان در ماهيّت و كاركرد، ارزيابىكننده دانست تا توصيفىِ محض. با اين همه، آنها نمىتوانند دستهبندىشده باشند، مگر اينكه از مرحله توصيفى (و مرحله خاصّى كه در آن، گروههاى خاصّى تحت اين كيفيّت و ويژگى) و يا آن كيفيّت طبقهبندى مىشوند گذراند.
به همين دليل، مكانيزم حقيقى الگوى اخلاقى قرآنى در مفهوم عبارات اوّليّه اخلاقى قابل تعريف است. اينها كلمات توصيفىاند كه براى انتقال يك ويژگى حقيقى قابل استفادهاند، امّا برخلاف كلمات توصيفى رايج و معمول، آنها معنايى