بيش از مفهوم توصيفى و يا حقيقى خود و فراتر از آن را منتقل مىكنند. به اين دليل، آن مفاهيم را مفهوم ارزيابىكننده مىدانيم.
براى مثال، كلمه كفر را در نظر بگيريد. همانطور كه مىدانيد، يكى از مهمترين عبارات و واژگان اخلاقى در قرآن همين واژه كفر است. اين واژه، به معناى ناسپاسى در برابر نعمتِ دريافت شده است. بدين سان، اين معنا، واژه توصيفى اصلى است كه داراى معنا و محتواى صِرفاً واقعى و ملموس است. با اين حال، آشكار است كه اين واژه، مفهومى ارزيابىكننده را در خود دربرگرفته و آن را چيزى فراتر از يك واژه توصيفى گردانيده است. اين معناى ارزيابىكننده يا معانى حاشيهاى آن است كه واژه كفران را تبديل به واژهاى اخلاقى و اصلى با ويژگىهاى طبيعى مىكند. مقايسه اين لغت با ساير لغات - مانند «ذنب»، كه به لايه ديگرى از موارد فرا زبانى تعلّق دارد - به سادگى به تأييد آن مىپردازد.
در پرتو آنچه تاكنون بيان كرديم، مىتوانيم به توصيف قرآنى عمل صالح بپردازيم. هيچ واژهاى به خوبى «صالح» با مفهوم قرآنى «خوبى اخلاقى» در هر دو مفهوم توصيفى و طبيعى آن وجود ندارد. اين واژه يكى از متداولترين واژههاى به كار رفته در قرآن با مفهوم كمال اخلاقى است.
واژه صالح معمولاً در زبان انگليسى به عنوان «درستكارى» يا «تقوا» ترجمه مىشود كه تنها بخشى از معناى گسترده اين كلمه را در برمىگيرد. اين ترجمه، حتّى معنى خاصّ متنى را كه اين لغت در آن استفاده شده، محدود مىكند. صالح از ريشه عربى «صَلَحَ» گرفته مىشود. اين لغت، معنايى در بر دارد فراتر و پركاربردتر از آنچه مترجمان براى آن به عنوان مترادف برگزيدهاند. ما معمولاً آن را به معناى «خوب بودن»، «صادق بودن»، «مفيد بودن»، «متناسب بودن» يا «خاصّ بودن»، و يا «با تقوا بودن و پاكدامن بودن» ترجمه مىكنيم. مثلاً در زبان عربى، عبارتى مانند «هو صالح لكذا» يعنى اين براى آن متناسب است، «صالح» يعنى چگونگى كيفيت يك فرد يا