عمل يك فرد مثلاً «رجل صالح»، يعنى: يك مرد خوب، و يا «عمل صالح»، يعنى: يك عمل درست و مناسب.
بنابراين، براى تعريف اعمال انسان، اعمال (مفرد آن عمل است) در معناى مثبت و قابل تحسين، قرآن هميشه از لغت صالح براى كيفى كردن اين صفت استفاده كرده است. امّا از آنجا كه عمل همواره در پى خود، كيفيت جدايىناپذير صالح را دارد، واژگان تركيبى «عمل صالح» هميشه از جانب خود يك ويژگى ذهنى دارد كه بدون آن هيچ عملى را نمىتوان صالح شمرد. ضرورت آن ويژگى، همان است كه قرآن، ايمان يا اعتقاد به خدا مىداند. بنابراين، بايد به دقّت توجّه داشت كه قرآن هميشه ايمان را در كنار عمل صالح جاى داده و در واقع آنها يك واحد و تركيب جدايىناپذيرند. همانگونه كه سايه همواره با شىء است، پس هرجا ايمان باشد، پسوند صالحات يا اعمال نيك نيز در پى آن خواهد بود. همينگونه مىتوان اوّلى را براساس دومى و دومى را براساس اوّلى تعريف كرد.
بطور خلاصه، «صالحات» عقايدى هستند كه بطور كامل در رفتار خارجى نمود مىيابند. بنابراين، تركيب كيفى عبارت «الذين آمنوا و عملوا الصالحات»، يكى از پركاربردترين واژگان بكار رفته در قرآن است. «آنها كه ايمان دارند»، نه تنها ايمانآورندگاناند بلكه ايمان درونى خود را در عمل مناسب و رفتار مناسبى بروز مىدهند كه شايسته اطلاق واژه صالح باشند. و «آنها كه عمل صالح انجام دادند»، يعنى اعمال آنها صالح نخواهد بود، مگر اينكه در هماهنگى كامل و مطابقت با يقين به حقيقت جاودان و محض يعنى خداوند باشند.
واژه «صالح» در ذات خود، تقسيمپذير است و واژهاى صُلب نيست. بنابراين كاركرد حقيقى آن، صحّه گذاردن بر كارهايى است كه بايد انجام پذيرد. بنابراين، قرآن براى ايجاد و ارائه چهارچوبى براى اعمال صالح كه مفيد فايده براى فرد و جامعه باشد - چه در اين دنيا و چه در جهان آخرت - واژگانى با ارزش منفى و مثبت