انديشه تفويض و آراى مفوضه؛ واكاوى يك خلط ناموفّق‏ - صفحه 138

2. شيعه غالى كه امامان را خدا ندانسته ولى شئونى فراتر از مقامات واقعى امامان را قائل بودند و با نام مفوضه شناخته مى‏شدند. ازجمله اعتقادات ايشان قول به عصمت، علم غيب، نصب الاهى امامان و... بوده.
3. شيعه اعتدالى كه امامان خود را عالمانى با تقوا بدون داشتن صفات عصمت و علم غيب و... مى‏پنداشتند و در يك كلمه، امامان را علماى ابرار مى‏ديدند و نه بيشتر.
امّا با توجه به دلايل و شواهد معتبر تاريخ و مويدات تاريخ تفكر شيعى كه از دل كتب ملل و نحل و بازخوانى متون معتبر به دست مى‏آيد، معلوم مى‏شود كه نه تنها اين تقسيم‏بندى با اشكالات فراوان تاريخى و منطقى مواجه است، بلكه شيوه بازخوانى اعتقادات مفوضه، از اساس اشتباه بوده و به تبع آن مسائل غيرواقعى فراوانى نتيجه‏گيرى و به اين گروه نسبت داده شده است.
براساس چنين ذهنيت‏هايى از سوى برخى‏۱، نزاعى خيالى ميان دو گروه شيعى ساكن قم و بغداد تصوير شده كه در آن شيعيان قم، بغدادى‏ها را جزء فرقه مفوضه و بغدادى‏ها قمى‏ها را جزء مقصره خوانده‏اند و در اين ميان طراحان نظريه فوق قائل به دفرميسم اعتقادات شيعى شده و در اصالت و استمرار تفكر شيعى ترديد كرده‏اند. گفته‏اند شيعيان اعتدالى قرون اول و دوم نسبت به امامان ديدگاهى غير از ديدگاه رايج شيعى داشته‏اند و به عنوان مثال امامان را فاقد مقامات عصمت و علم غيب مى‏دانسته‏اند. امّا به مرور زمان ديدگاه غاليانه‏اى كه برخاسته از فرقه مفوضه است، با تفكر رايج شيعى آن زمان درگير شده و كم‏كم اين نزاع به نفع ديدگاه غاليانه به پايان رسيده است؛ به طورى كه از قرن پنجم به بعد، ديگر اثرى از ديدگاه اعتدالى شيعه باقى نمانده و بلكه اعتقادات مفوضه به صورت اعتقادات اصلى قاطبه جامعه شيعه درآمده است.

1.فصلنامه مدرسه، شماره ۳، مقاله قرائت فراموش شده، محسن كديور.

صفحه از 155