ضرورت وجود نبى بر اساس قاعده لطف‏ - صفحه 36

۱
شاهد ديگر بر اينكه مقصود عبارات متكلّمان در تعريف لطف، وجوب از باب كمال ذات و علم و حكمت است، نه وجوب از باب حسن و قبح عقلى، صريح عبارت شيخ مفيد قدس سره است كه مى‏فرمايد: وجوبى كه قائلان به لطف در حقّ خداى تعالى بدان معتقدند، وجوب از باب جود و كرم است، نه از جهت عدل كه آنان گمان كرده‏اند اگر او لطف نكند، ظالم خواهد بود.
اين عبارت صلاحيّت شرح كلمات متكلّمان شيعه را دارد كه مقصود آنان از وجوب لطف و منشأ وجوب لطف همان جواد و كريم بودن خداوند است كه از صفات كمال ذات الهى است. پس لزوم به نفس ذات بر مى‏گردد، نه به حكم خارجى كه عبارت باشد از حكم عقلاء به لزوم عدل و قبح ظلم. بدين ترتيب، ضعف اين قول ظاهر مى‏شود كه مبناى قاعده لطف نزد متكلّمان شيعه، قاعده حسن و قبح عقلى است؛ قاعده‏اى كه بحثها و مناقشات فراوانى درباره آن وجود دارد.
پس براى قاعده لطف، بايد اين گونه استدلال كرد كه غرض به كمال رسيدن است و اخلال به غرض سزاوار آن ذات مقدّس نيست. زيرا معلوم شد كه مبناى قاعده لطف در عبارات متكلّمان شيعه، استحاله خلف و نقض در كمال [و فعليّت ]جود و لطف و كرم ذاتى خداوند متعال است، نه قاعده حسن و قبح عقلى. البتّه ظاهر كلام بعضى از آنان در اينجا، همان قاعده حسن و قبح است؛ زيرا در تقريب استدلال مى‏گويد: «ترك لطف نقض غرض است و نقض غرض قبيح است؛ پس ترك لطف قبيح است.»
در اين‏كه متكلّمان عدليّه قائل به لزوم لطف از جانب خداوند متعال و لزوم بعثت پيامبران و ارسال رسولان‏اند جاى هيچ‏گونه شكّ و ترديد نيست؛ و منشأ و خاستگاهِ حكم به اين لزوم - همان‏گونه كه در نوشته آيت‏اللَّه سبحانى نيز آمده - اعتقاد به حسن و قبح عقلى است. امّا اينكه چرا آيت‏اللَّه خرّازى اين مسئله را به گونه‏اى ديگر تحليل كرده‏اند، درخور كاوش و بررسى است. به نظر مى‏رسد منشأ اختلاف اين دو ديدگاه، اختلاف در اصل حسن و قبح عقلى باشد. زيرا برخى حسن و قبح افعال را

1.به نقل: جهرمى شريعتمدارى، ص ۹ و ۱۰

صفحه از 49