۱
شاهد ديگر بر اينكه مقصود عبارات متكلّمان در تعريف لطف، وجوب از باب كمال ذات و علم و حكمت است، نه وجوب از باب حسن و قبح عقلى، صريح عبارت شيخ مفيد قدس سره است كه مىفرمايد: وجوبى كه قائلان به لطف در حقّ خداى تعالى بدان معتقدند، وجوب از باب جود و كرم است، نه از جهت عدل كه آنان گمان كردهاند اگر او لطف نكند، ظالم خواهد بود.
اين عبارت صلاحيّت شرح كلمات متكلّمان شيعه را دارد كه مقصود آنان از وجوب لطف و منشأ وجوب لطف همان جواد و كريم بودن خداوند است كه از صفات كمال ذات الهى است. پس لزوم به نفس ذات بر مىگردد، نه به حكم خارجى كه عبارت باشد از حكم عقلاء به لزوم عدل و قبح ظلم. بدين ترتيب، ضعف اين قول ظاهر مىشود كه مبناى قاعده لطف نزد متكلّمان شيعه، قاعده حسن و قبح عقلى است؛ قاعدهاى كه بحثها و مناقشات فراوانى درباره آن وجود دارد.
پس براى قاعده لطف، بايد اين گونه استدلال كرد كه غرض به كمال رسيدن است و اخلال به غرض سزاوار آن ذات مقدّس نيست. زيرا معلوم شد كه مبناى قاعده لطف در عبارات متكلّمان شيعه، استحاله خلف و نقض در كمال [و فعليّت ]جود و لطف و كرم ذاتى خداوند متعال است، نه قاعده حسن و قبح عقلى. البتّه ظاهر كلام بعضى از آنان در اينجا، همان قاعده حسن و قبح است؛ زيرا در تقريب استدلال مىگويد: «ترك لطف نقض غرض است و نقض غرض قبيح است؛ پس ترك لطف قبيح است.»
در اينكه متكلّمان عدليّه قائل به لزوم لطف از جانب خداوند متعال و لزوم بعثت پيامبران و ارسال رسولاناند جاى هيچگونه شكّ و ترديد نيست؛ و منشأ و خاستگاهِ حكم به اين لزوم - همانگونه كه در نوشته آيتاللَّه سبحانى نيز آمده - اعتقاد به حسن و قبح عقلى است. امّا اينكه چرا آيتاللَّه خرّازى اين مسئله را به گونهاى ديگر تحليل كردهاند، درخور كاوش و بررسى است. به نظر مىرسد منشأ اختلاف اين دو ديدگاه، اختلاف در اصل حسن و قبح عقلى باشد. زيرا برخى حسن و قبح افعال را
1.به نقل: جهرمى شريعتمدارى، ص ۹ و ۱۰