ضرورت وجود نبى بر اساس قاعده لطف‏ - صفحه 37

عقلى ندانسته و آن را از مشهورات عامّه و وابسته به اعتبار عقلاء براى نظام اجتماعشان شمرده‏اند. بنابراين، طرح چنين احكام عقلايى را در مورد خداوند متعال، صحيح ندانسته و سعى كرده‏اند وجوب لطف و لزوم ارسال رسل را از اين قانون خارج سازند. علّامه طباطبايى در كيفيّت شكل‏گيرى حسن و قبح مى‏فرمايد:
انسان ابتدا با مشاهده همنوعان خويش به تناسب اعضا و اعتدال خلقت، به‏ويژه در صورت او، متوجّه معناى حسن شد... و خلاف تناسب و اعتدال را قبيح و بد دانست... سپس آن را به افعال و معانى اعتبارى و عناوينِ مقصود در ظرف اجتماع تعميم داد؛ و آنچه موافق با غرض اجتماع و سعادت زندگى انسانى و لذائذ حيات او بود، خوب شمرد و غير موافق را بد دانست. پس عدل و احسان به مستحق و تعليم و تربيت و نصيحت و امورى ديگر از اين قبيل، خوب ناميده شد و ظلم و دشمنى و نظاير آن بد شمرده شد... ۱
اعتبارى شمردن حسن و قبح و از كارانداختن استقلال عقل در شناخت حسن و قبح، باعث شده است كه در مورد افعال الهى حسن و قبح معنا نداشته باشد. استاد مطهّرى در اين زمينه مى‏نويسد:
از نظر حكماء انديشه حسن و قبح و نيكى و بدى كارها در انسان - كه وجدان اخلاقى بشر از آن تشكيل شده است - انديشه‏اى اعتبارى است، نه حقيقى. ارزش انديشه اعتبارى ارزش عملى است، نه علمى و كشفى؛ همه ارزشش اين است كه واسطه و ابزار است. فاعل بالقوّه براى اينكه به هدف كمالى خود در افعال ارادى برسد، ناچار است به‏عنوان «آلت فعل»، اين‏گونه انديشه‏ها را بسازد و استخدام نمايد. ذات مقدس احديّت كه وجود صرف و كمال محض و فعليّت خالص است، از اين‏گونه فاعليّت‏ها و اين‏گونه انديشه‏ها و از استخدام «آلت» به هر شكل و هر كيفيّت، منزّه است. ۲
ولى از آنجا كه بيشتر اصوليان و همه متكلّمان، قائل به عقلى و ذاتى بودن حسن

1.طباطبايى، ج ۵، ص ۱۰، تفسير آيات ۷۷-۸۰ سوره نساء

2.مطهّرى، ص ۷۶

صفحه از 49