ضرورت وجود نبى بر اساس قاعده لطف‏ - صفحه 39

قبض روح نكند.
من علم أنّه إن أبقاه تاب من معصيته، لم يجز أن يخترمه. وإنّ عدل اللَّه جلّ اسمه وجوده و كرمه، يوجب ما وصفت ويقضي به، و لا يجوز منه خلافه؛ لاستحالة تعلّق وصف العبث به أو البخل والحاجة. ۱
خداى تعالى اگر بداند، چنانچه عاصى را زنده بدارد، از عصيان خويش باز خواهد گشت، جايز نيست او را بميراند. و اين امر به اقتضاى عدل و جود و كرم الهى صورت مى‏گيرد و خلاف آن بر او جايز نيست؛ زيرا عبث و بخل و نياز بر ساحت وجود الهى محال است.
البتّه از ظاهر عبارت ايشان استفاده مى‏شود كه وى صفت جود و كرم و حكمت را درباره ذات الهى معنا كرده است؛ ولى با توجّه به اينكه ايشان از معتقدان به حدوث عالم، بعد از عدم آن است و فيض را از خداوند متعال، ازلى نمى‏داند و بدين ترتيب، نبود فيض از خدا مساوى با بخل نخواهد بود، پس لازم است كلمات ايشان در اينجا به گونه‏اى معنا شود كه با آن اصل اصيل كلامى مورد پذيرش ايشان در تنافى نباشد.
از سوى ديگر، فلاسفه به حدوث عالم بعد از نبود آن اعتقاد ندارند و فيض الهى را ازلى مى‏دانند و عدم فيض را مساوى با بخل مى‏پندارند؛ پس نمى‏توان كلام شيخ مفيد را با نظر فلاسفه يكى دانست.
به نظر مى‏رسد كه منظور شيخ مفيد رحمه اللَّه عليه اين است كه چون خداوند متعال خود را به صفت جود و كرم توصيف كرده و جود و كرم هم از صفات افعال الهى است و افعال الهى همه براساس حكمت استوارند، پس جود و كرم هم بايد حكيمانه باشد؛ و اگر جود و كرم، حكيمانه باشد، قطعاً خداوند متعال آن را انجام خواهد داد و به هيچ وجه، آن را ترك نخواهد كرد؛ با اينكه قدرت و توانايى ترك آن را دارد؛ زيرا خداوند متعال از فعل قبيح مبرّا و منزّه است.
بنابراين، نظر مرحوم شيخ مفيد هم با ديگر متكلّمان يكى است كه مى‏گويند

1.همان‏جا

صفحه از 49