قبض روح نكند.
من علم أنّه إن أبقاه تاب من معصيته، لم يجز أن يخترمه. وإنّ عدل اللَّه جلّ اسمه وجوده و كرمه، يوجب ما وصفت ويقضي به، و لا يجوز منه خلافه؛ لاستحالة تعلّق وصف العبث به أو البخل والحاجة. ۱
خداى تعالى اگر بداند، چنانچه عاصى را زنده بدارد، از عصيان خويش باز خواهد گشت، جايز نيست او را بميراند. و اين امر به اقتضاى عدل و جود و كرم الهى صورت مىگيرد و خلاف آن بر او جايز نيست؛ زيرا عبث و بخل و نياز بر ساحت وجود الهى محال است.
البتّه از ظاهر عبارت ايشان استفاده مىشود كه وى صفت جود و كرم و حكمت را درباره ذات الهى معنا كرده است؛ ولى با توجّه به اينكه ايشان از معتقدان به حدوث عالم، بعد از عدم آن است و فيض را از خداوند متعال، ازلى نمىداند و بدين ترتيب، نبود فيض از خدا مساوى با بخل نخواهد بود، پس لازم است كلمات ايشان در اينجا به گونهاى معنا شود كه با آن اصل اصيل كلامى مورد پذيرش ايشان در تنافى نباشد.
از سوى ديگر، فلاسفه به حدوث عالم بعد از نبود آن اعتقاد ندارند و فيض الهى را ازلى مىدانند و عدم فيض را مساوى با بخل مىپندارند؛ پس نمىتوان كلام شيخ مفيد را با نظر فلاسفه يكى دانست.
به نظر مىرسد كه منظور شيخ مفيد رحمه اللَّه عليه اين است كه چون خداوند متعال خود را به صفت جود و كرم توصيف كرده و جود و كرم هم از صفات افعال الهى است و افعال الهى همه براساس حكمت استوارند، پس جود و كرم هم بايد حكيمانه باشد؛ و اگر جود و كرم، حكيمانه باشد، قطعاً خداوند متعال آن را انجام خواهد داد و به هيچ وجه، آن را ترك نخواهد كرد؛ با اينكه قدرت و توانايى ترك آن را دارد؛ زيرا خداوند متعال از فعل قبيح مبرّا و منزّه است.
بنابراين، نظر مرحوم شيخ مفيد هم با ديگر متكلّمان يكى است كه مىگويند