ضرورت وجود نبى بر اساس قاعده لطف‏ - صفحه 41

لم يتغيّر داعيه عن حضور طعامه؛ و متى لم يفعله، استحقّ الذمّ من العقلاء كما يستحقّ لو غلق بابه في وجهه. فلهذا صار منع اللّطف كمنع التمكين في القبح؛ و هذا تقتضي وجوب فعل اللّطف عليه تعالى لأنّ العلّة واحدة. ۱
دليل بر وجوب لطف آن است كه اگر ما كسى را براى حضور در اطعام دعوت كنيم و غرض ما رساندن نفع به او باشد نه حصول سرور و غير آن براى خود، اگر بدانيم يا ظنّ قوى داشته باشيم كه حاضر نمى‏شود مگر اينكه دعوت همراه با تبسّم و لحن ملايم يا با فرستادن نامه يا با فرستادن شخصى براى دعوت و مانند اين امور باشد - كه عمل به آنها دشوار نيست - و مى‏دانيم اين امر كسر شأن ميزبان هم نيست، در اين صورت، بر دعوت كننده واجب است به همان صورت، دعوت خويش را انجام دهد؛ البتّه تا جايى كه غرض او از حضور شخص مذكور تغيير پيدا نكرده باشد. با وجود اين اگر به صورتى كه گفته شد او را دعوت نكند، از نظر عقلاء مستحقّ نكوهش خواهد بود؛ همان‏طور كه بستن درب به روى او موجب نكوهش او از نظر عقلاء مى‏شود. به همين جهت است كه منع لطف، مانند عدم تهيّه امكانات، از نظر عقلاء قبيح شمرده مى‏شود. وجوب لطف بر خداى تعالى هم از همين باب است؛ زيرا دليل وجوب در هر دو مورد يكى است.
منظور شيخ - به مانند ديگر متكلّمان - از اينكه وجوب لطف را از باب جود و كرم دانسته همان استحاله نقض غرض است؛ شاهد آن، عبارت خود ايشان در كتاب نُكَت اعتقاديّه است كه مى‏نويسد:
فإن قيل: ما الدليل على أنّ اللّطف واجب في الحكمة؟
فالجواب: الدليل على وجوبه، توقّف غرض المكلّف عليه؛ فيكون واجباً في الحكمة. و هو المطلوب. ۲
اگر گفته شود: وجوب لطف از باب حكمت چه دليلى دارد؟ جواب آن

1.طوسى، ص ۸۰

2.مفيد، النكت الاعتقاديّة، ص ۳۵

صفحه از 49