ضرورت وجود نبى بر اساس قاعده لطف‏ - صفحه 42

است كه: دليل بر اين وجوب توقّف غرض مكلّف بر لطف است. پس از باب حكمت واجب مى‏شود. و آن مطلوب است.
البتّه ايشان وجوب لطف را براى آن جهت كرده‏اند كه ارسال رسل و نصب انبياء را از باب لطف واجب دانسته‏اند.
پس، از نظر متكلّمين، وجوب لطف به اقتضاى صفت لطف و جود و كرم و حتّى حكمت نيست كه وجود آنها به مقتضاى خود ذات باشد؛ بلكه همه اين صفات در حقّ خداوند متعال به لحاظ افعال اوست؛ و او در افعالش غير از كمال ذات، اقتدار، سلطنت تام و علم و آگاهى كامل، به هيچ امر ديگرى نياز ندارد. خداوند نسبت به انجام و ترك هر فعلى اقتدار و سلطنت كامل دارد؛ پس عدم انجام فعل موجب راه يافتن نقص و امكان و قوّه در ذات او نمى‏شود؛ بلكه همان‏طور كه فعل با اقتدار و سلطنت و مشيّت تحقّق پيدا مى‏كند، عدم فعل هم با اقتدار و سلطنت و عدم مشيّت آن فعل همراه است. به هنگام فعل، بر ترك آن و به هنگام ترك فعل، بر انجام آن سلطنت دارد؛ و هر كدام از آن دو را مشيّت كند، حتماً طبق حكمت و عدل و جود و بخشش و لطف و احسان است؛ يعنى عدم فعلى از خدا، به معناى عدم جود و فضل نيست؛ بلكه حتّى ترك او نيز از جود و فضل و لطف خالى نيست.
روشن است كه راه درك جود و فضل و لطف خدا افعال او نيست بلكه جود و لطف و فضل و حكمت در برخى از فعلها و تركها به استقلال عقلى روشن است و در برخى ديگر - كه بسيار فراوان‏اند - به تبيين و تشريح پيامبران عليهم السلام اين بحث تفصيل بيشترى مى‏طلبد كه به سبب اقتضاى مقام، به همين اندازه اكتفاء مى‏شود.

2-4) اِشكال قول به وجوب ارسال رسل از باب حكمت الهى‏

روشن شد كه كلام مرحوم شيخ مفيد، باكلام حكماء و فلاسفه در معناى وجوب متفاوت است. افزون بر اين، گفته شد كه ايشان نيز مانند ديگر متكلّمان عدليّه، وجوب را از باب حسن و قبح عقلى مى‏داند. حال بايد ديد كه «آيا وجوب به اين

صفحه از 49