تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام (2) - صفحه 143

1
پس اوّلاً معرفت خدا قطعاً صورت ميگيرد و نفى معرفت خدا - كه در اين نظريّه بارها ادّعا شده است - مطلب صحيحى نيست:
فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُؤْمِنُ بِمَا لَا يَعْرِفُ فَهُوَ ضَالٌّ عَنِ الْمَعْرِفَةِ. 2
ثانياً اين معرفت به نور عقل حاصل نميشود. شأن عقل، تنها عبارت است از اعتقاد و پذيرش خدايى كه به معرّفى خودش، معروف واقع شده و نيز نگهداشتن اين اعتقاد ميان دو مرز تعطيل و تشبيه:
بِالْعُقُولِ يُعْتَقَدُ التَّصْدِيقُ بِاللَّهِ. 3لَا بُدَّ مِنَ الْخُرُوجِ مِنْ جِهَةِ التَّعْطِيلِ وَ التَّشْبِيهِ. 4
به‏روشنى درمييابيم كه عقل، از يك سو زير بار نفى خدا نميرود و از سوى ديگر هرگونه تشبيه خالق به مخلوق را نادرست مى‏داند. پس تا آنجا كه عقل پيش مى‏رود، بايد به احكام آن، ارج نهاد و آن را در پيش پاى نقل نبايد ذبح كرد. عقل هم حجّت خداست و تذكّرات نقل براى كسانى كه از اين حجّت الهى بهره‏مند باشند، مفيد است. با همين فهم‏هاى عقلانى و به‏كار بستن آنها مى‏توان برترين عبادت را در درگاه خداى متعال آورد:
يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ. 5يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ يَعْنِي عَقْلٌ. 6

1.كلينى، ج ۱، ص ۸۶، باب أدنى المعرفة

2.مجلسى، ج ۴، ص ۱۶۰، باب ۱، المغايرة بين الاسم و المعنى به نقل از توحيد صدوق‏

3.مجلسى، ج ۴، ص ۲۲۹، باب ۴، جوامع التوحيد به نقل از توحيد صدوق‏

4.كلينى، ج ۱، ص ۸۳، باب إطلاق القول بأنه شى‏ء

5.كلينى، ج ۱، ص ۱۵، كتاب العقل و الجهل، ص ۱۰

صفحه از 147