دانستهاند.۱ اين در حالى است كه بر مبناى اشتراك لفظى رايج، هيچگونه مجازى در ميان نيست. آيا معنا دارد كه كسى اطلاق كلمه شير را بر شير خوراكى، حقيقت و بر شير درنده، مجاز بداند؟ تفصيل اين بحث البتّه به مجالى ديگرنياز دارد. ولى اين تذكّر مختصر از آن رو داده شد كه در مورد نظر مرحوم ميرزا عجولانه داورى نشود و ايشان بدون كمترين تأمّلى متّهم به تهافتگويى نگردد.
ب) مقايسه آراى فلسفه صدرايى با نظريّه مقالات
در نظريّه طرحشده در مقالات مورد نظر، ادّعا شده است كه در اين مباحث، بنا بر استفاده از قرآن و اهل بيت عليهم السلام است. در ابتداى مقاله اوّل آمده بود:
ما بنا را بر آن گذاشتهايم كه بايد دلايل معارف اسلامى را از خود قرآن كريم و معلّمانش فرابگيريم نه از ديگران. ۲
همچنين در موارد مختلفى مشى فيلسوفان مورد نقد و طعن قرار گرفته است، ازجمله:
در فلسفه صدرايى - كه به حكمت متعاليه شهرت دارد - چنين پذيرفته شده است كه... بين ذات خدا و حقايق اشيا مغايرتى وجود ندارد و تنزيه حق تعالى از مشابهت با خلق، به نفى حدود برمىگردد نه مغايرت حقايق. ولى از سخنان حضرت اميرالمؤمنين و ديگر امامان از فرزندانش - صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين - چنين استفاده مىشود كه هيچگونه مشابهت و مسانختى بين خدا و خلق وجود ندارد. ۳
پيروان فلسفه صدرا براى حق تعالى وجود نامتناهى و مطلق قائل هستند... ما به اين عقيده چند اعتراض داريم... ۴
فلاسفه و حكما، احكام علّت و معلول را به ساحت قدس الهى كشانده و تعميم
1.ر.ك: ابواب الهدى باب ۱۲ و باب ۱۳ خصوصاً عبارت: «و قد سمعت بصريح الروايات اختلاف المعنى فى تلك الالفاظ و لا جامع بين الخالق و المخلوق حتى يكون المعنى واحدا فاطلاق اللفظ المستعمل فى المخلوق بنحو الحقيقة يكون فى الخالق بنحو المجاز و العناية.»
2.سفينه، ش ۴، ص ۴۷
3.همان، ش ۵، ص ۱۱۷- ۱۱۸
4.همان، ص ۱۲۱