همانطور كه اين سخن (سلبى معنا كردن صفات) به تعطيل برمىگردد، قول به اشتراك لفظى نيز به تعطيل برمىگردد، زيرا مقصودشان از اشتراك لفظى اين نيست كه معناى ديگرى براى علم و قدرت و حيات خدا تصوّر مىشود، بلكه مقصودشان نفى هر تصوّرى است. ۱
اين كلمه (وجود) در هر موردى كه اطلاق شود براى اثبات واقعيّت داشتن و حقيقت داشتن شىء است و اگر در مورد خداى متعال به همين معنا گفته نشود اقرار به ثبوت او حاصل نمىشود و شخص از ورطه الحاد و كفر خارج نمىگردد. ۲
برخى از انديشمندان به قدرى در اصل نفى تشبيه پيش تاختهاند كه كارشان به جحود و انكار انجاميده است. ۳
ثالثاً كيفيّت تصوّر وجود و صفات خدا هم از طريق معقولات ثانيه توضيح داده شده و گفته شده است كه لازمه آن، تشبيه نيست:
مفهوم وجود - همانطور كه اعتراف دارند - از معقولات ثانيه است. ۴
ما دو دسته مفاهيم داريم: يك دسته مفاهيم كه ماهيّات اشيا و حقايق آنها را بيان مىكند و ملاك دستهبندى كردن موجودات و شناخت آنهاست و در جواب «چيست آن؟» (ما هو؟) واقع ميشود. و يك دسته ديگر مفاهيمى است كه حقيقت اشيا را بيان نمىكند بلكه حكمى از احكام آنها را مىفهماند و هرگز در جواب «چيست آن؟» واقع نمىشود. مثلاً اگر كسى چيز خاصّى را پنهان كند و در مقام مسابقه پرسش كند كه آن چيست؟ نمىتوان پاسخ داد كه شىء است يا موجود است يا واحد است، زيرا كه اين مفاهيم، حقيقت آن را بيان نمىكند. آنچه ملاك مشابهت و مماثلت است، مفاهيم دسته اوّل است نه مفاهيم دسته دوم. و با بيانى كه در محلّ خود ذكر مىشود، اين مفاهيم (دسته دوم)، انتزاعى و اعتبارى مىباشند و مصاديق آنها مصاديق بالعرض هستند. ۵