و سلب كند از خاطر خود پرستش عباد را كه خوش آيندگى نزد آنها را معيار عبادت خود نكند چنانكه حق تعالى فرمود:
فَوَيْل لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَ تِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ.۱والذين هم يُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ.۲
پس از براى خلاص نفس از پرستيدن هوى و عجب و ريا ياد كند خدا را به يگانگى تا متذكر شود از براى ازاله شرك خفى تا بعد از خلوص نفس واعظ از اين امور خفيّه، بعد از امتثال تكليفات واضحه جليّه آن وقت شروع كند در موعظه؛بلكه غالب اين است كه امثال وصيّت و وقف هم از اين قبيل است.
و در خُطبه خِطبه و خطبه نكاح هر دو نيز چون بايد ارتكاب آنها به سبب متابعت قرآن و سنّت نبوى باشد، اخلاص در آنها مطلوب است.
پس حكمت در تأخير اين تهليل به اين معنا اين است كه بايد مقارن مطلوب باشد از موعظه و نصيحت و ترغيب به سنّت و غير آن، حتّى آنكه اگر نقصى در ساير فقرات قبل مثل استعاذه و تسميه و تحميد و صلوات شده باشد هم به اين تهليل تدارك آنها بشود و مقارن آن داخل مدّعى شود و اگر كسى تأمل كند در اين نكته، وقع تمام در دل او خواهد يافت.
هرگاه دانسته شد اين مراحل، دانسته شد كه اين سخنها در خطبه اى كه ما در آن سخن داريم جارى است، بلكه در آن اوضح است و اشكال كمتر است؛ چون فرموده: «لا اله إلاّ اللّه» اخلاصاً «بربوبيته يا وحدانيته»؛ چون اخلاص در توحيد زايد بر اصل توحيد است و شامل اخلاص از شرك خفى و خطرات همگى هست.
و در خصوص تقديم حمد بر تهليل در اين خطبه بالخصوص وجهى ديگر به خاطر فاتر مى رسد و آن اين است كه چون حمد در اصطلاح فعلى است كه منبى ء باشد از تعظيم منعم، خواه به زبان باشد يا به جوارح يا به دل از حيثيّت اينكه منعم است؛ چنانكه
1.سوره ماعون، آيه ۵.
2.سوره آل عمران، آيه ۱۸۸ .