احياي «رساله اي در معناي حديث ما تردّدت» - صفحه 82

و اصل اشكال در نسبت دادن تردّد است ـ كه از صفات مخلوقات است ـ به خداوند (جلّ جلاله) و تحقيق مقصود، موقوف است بر بيان پنج مطلب:
اوّل: علت نسبت دادن تردّد است به خداوند (جلّ شأنه).
دوّم: عيب نسبت دادن تردّد است به جناب اقدس او.
سوّم: رفع اين عيب است به نوعى كه اشكالى باقى نماند.
چهارم: بيان اسباب تردّد مؤمن است.
پنجم: بيان اسباب رفع تردّد است از مؤمن.
.*. مطلب اوّل: علت نسبت دادن تردّد به جناب اقدس الهى، اين است كه در آن وقت كه حكمت بالغه الهيّه اقتضاء قبض روح بنده مؤمن كند، لابدّ بايد قبض روح او شود؛ چنانچه در فرمان قضاء جريان خود مى فرمايد:
فإذا جاء أجلهم لايستأخرون ساعة ولايستقدمون.۱
و از آنجا كه مؤمن اكراه دارد موت را و خداوند اكراه دارد از ورود مكروه مؤمن بر او، شبهه اى نيست كه جمع در ميانه اين دو امر، مثل دوران بين محذورين است كه موجب تردّد است.
مطلب دوّم: عيب نسبت دادن تردّد به خداوند (جلّ شأنه العالى) اين است كه تردّد موجب تخيّر و تغيّر است و اين از صفات حوادث و مخلوقات است و ريبى و اشكالى نيست كه اتّصاف ذات اقدس غنىّ بالذات لايزال لايتبدّل ولايتغيّر به صفات حوادث كه مبتلا به زوال و تغيّرند، محال است؛ چنانچه در محل خود براهين عقليه و نقليه بر آن اقامه شده است. بلكه اين مطلب از واضحات بلكه از بديهيات است و حاجت به برهان ندارد.
مطلب سوّم: ممكن است رفع اين عيب و اشكال، به چند وجه:
اوّل اينكه عيب مذكور، موجب صرف حديث از حمل بر معناى حقيقى ظاهرى شده؛ پس گوييم كه اين كلام از مقوله مجازات عرفيّه است كه به جهت بيان عظم شأن

1.سوره اعراف، آيه۳۴

صفحه از 80