ما در بررسی واژه مذکور به همین دو دیوان بسنده کردیم و بر اساس تحقیق انجام شده، به این نتیجه رسیدیم که هر دو شاعر در دیوان خود از این واژه استفاده نکردهاند.
مصادر دیگری از شعر جاهلی در غیر دیوانها؛ مثل: کتابهای نحوی، لغوی، سیره و تاریخ و سایر کتب ادبیات عرب وجود دارد که ما در این خصوص نیز فقط به اشعار جاهلی موجود در دو کتاب یعقوب ابنسکّیت به نامهای اصلاح المنطق و الالفاظ استناد خواهیم کرد.۱ هر چند ابنسکّیت متوفای سال 244ق، است و در این دو کتاب اشعار جاهلی را آورده است، لکن در میان اشعار، نامی از واژه قهرمان وجود ندارد. با توجه به این بررسیها، مجالی برای بررسی این لغت در دوران جاهلی باقی نمیماند. از این رو، به بررسی آن در بعد از جاهلیت یا در دوران جدید عرب میپردازیم.
واژه قهرمان در دوران جدید توسط سیبویه (ق2) به نقل از ابن منظور ارائه شده است. سیبویه میگوید:
کلمه قَهرمان یا قُهرمان (در لغت لحیانی) لفظی فارسی است.۲.
ابن بری قهرمان را به معنای افراد خاص و امین یک سرزمین معرفی میکند و معتقد است که این کلمه فارسی معرب است.۳ در قرن هفتم هجری ابن اثیر واژه قهرمان را ذیل قهرم آورده و او نیز آن را واژه فارسی میداند.۴ ابنمنظور در قرن هشتم هجری در لسان العرب واژه قهرمان را از دو ریشه قَرهَم و قَهرَم میداند. قَرهَم به معنای گاو نر بزرگ و مسن است که به نظر برخی، حرف میم بدل از با (قرهب) است و به نظر برخی دیگر، قهرمان مقلوب کلمه قرهمان است.۵ و قَهرَم نیز به معنای کسی است که حافظ و مسلط بر اعمال و رفتار افراد تحت امر خود است:
كتب إلی قهرمانه، هو كالخازن و الوكیل الحافظ لا تحت یده والقائم بأمور الرجل.۶.
و در نهایت، در قرن سیزدهم هجری زبیدی در تاج العروس، هر چند ریشه اصلی کلمه را متذکر نمیگردد، اما متناظر با ابن منظور در لسان العرب به بررسی کلمه قهرمان پرداخته و
1.. همان، ص۵۹۲.
2.. همان
3.. همان.
4.. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۴، ص۱۲۹.
5.. لسان العرب، ج۱۲، ص۴۷۷.
6.. همان، ج۱۲، ص۴۹۶