که اموال و داراییهای کشور را در درست دارد:
ز حرص برافشاندن مال، جودت به زایر دهد هر زمان قهرمانی۱.
عنصری نیز که از بزرگان دربار غزنین بود از قهرمان بدین سان نام میبرد:
تو، مر چرخ فرهنگ را، آفتابی تو، مر گنج هوشنگ را، قهرمانی۲.
ناصر خسرو قبادیانی نیز کلمه قهرمان را به معنای کسی که خواسته و دارایی کشور را در دست دارد و کسی که گله و رمه را به کارگزاران و خدمتکاران میدهد، به کار برده است:
اگر اشتر و اسب و استر نباشدکجا قهرمانی بود قهرمان را؟۳
مسعود سعد سلمان نیز واژه قهرمان را به معنای گنجدار و خزینهدار و در کنار واژههای گنج، خزینه، خازن و غیره به کار میبرد:
بگفتم همه، عیب این است و بسکه جود است بر گنج تو قهرمان
مال تو یک ساعته، گنج تو ناپایداررو که برآسودهای، ز خازن و قهرمان
بر گنج و بر خزینه دانش ندیدهاندچون طبع و خاطر من، گنج و گنجور قهرمان۴
رشید وطواط نیز واژه قهرمان را در کنار گنج و خزاین قرار داده است:
بر خیل مَحمدَت، دل تو گشته پادشاه بر گنج مکرمت، کف تو گشته قهرمانخویش را، در ملک بخشی، تولیت داری بیان خویش را، بر گنج دانش، قهرمانکردی
اگر عنایت خسرو بود، چنان گردم که بر خزائن اقبال، قهرمان گردم
این واژه را به معنای دستور دانا و کاردان و وزیر با تدبیر نیز به کار بردهاند که در کنار پادشاه _ که بیشتر به امور جنگاوری میپرداخته _ کارهای کشور را سامان میداده است. به بیانی دیگر، اگر پادشاه را نمونه کشورگیری و جنگجویی بنامیم، باید دستور را نمونه کشورداری و وزارت قلمداد کنیم. رشید وطواط ممدوح خویش، اتسز خوارزمشاه را هم در کشورگیری میستاید و هم در کشورداری که برای کشورداری واژه قهرمان را به کار میبرد که به معنای باستانی آن نزدیکتر و هدف از بیان ما در این گفتار بود.
1.. دیوان فرخی سیستانی، ص۳۷۱
2.. دیوان عنصری، ص۱۶۵
3.. دیوان ناصرخسرو، ص۱۰.
4.. دیوان مسعود سعد سلمان، ص۵۶۲ و ۵۷۸ و ۶۰۴.