شده فتح را تیغ تو سازگار شده عدل را کلک تو قهرمان
در جای دیگری نیز بیان میکند که:
خداوند خوارزمشه، آن که اوست ز چنگ حوادث جهان را اماننزاده است گردون چنان پادشاه ندیدهست عالم چنو قهرمانظفر را شده تیغ او مقتدا خرد را شده کلک او ترجمانسخا، بی کَفش، همچو سر، بیخرد هنر، بی دلش، همچو تن، بی روان۱.
جمالالدین اصفهانی نیز در ستایش وزیری به نام خواجه جمالالدین نظام الملک آورده است:
جمالالدین نظام الملک کاندر دولت و ملت نه چون او مقتدا باشد، نه چون او قهرمان خیزد
کاربرد معنای دیگر این واژه در متنهای کهن به معنای پهلوان دلاور و پیروزگر است که از معانی رایج این واژه در منابع فارسی است و در زبان فارسی امروز نیز بیشتر در همین معنا به کار میرود؛ جایی که جمالالدین اصفهانی میگوید:
سخن، مسخّر و منقاد طبع من گشته است ز آن که تیغ زبان است قهرمان سخن۲.
ناصر خسرو قبادیانی نیز میگوید:
چه یافتی که بدان بر جهان و جانوران چنین مسلّط و سالار و قهرمان شدهای۳.
خاقانی نیز در بیتهای زیر قهرمان را به معنای پهلوان نیرومند به کار برده است:
تو قاهر مصر و چاوشت را بر قاهره قهرمان ببینم۴.
هست آسیه به زهد و زلیخا به ملک از آنک تسلیم مصر و قاهره بر قهرمان اوست
4. رابطه زبان فارسی و عربی
رابطه میان ایرانیان و تازیان به دوران هخامنشیان باز میگردد و در عصر اشکانی
ادامه مییابد و در دوره ساسانی به اوج خود دست مییابد؛ اما آنچه مورد نظر ماست،
1.. دیوان وطواط، ص۳۶۷، ۴۵۳، ۳۴۵، ۳۶۲ و ۳۸۲۰
2.. دیوان جمالالدین اصفهانی، ص۲۹۸
3.. دیوان ناصر خسرو، ص۴۳۲
4.. دیوان خاقانی، ص۴۰۳ و ۱۲۰