تحليلي درباره احاديث غيبت در كتاب الغيبة نعماني - صفحه 200

غيبت، مقوله شناخته شده و تعريف شده

امامان شيعه سال ها قبل از وقوع غيبت، به طور صريح، درباره غيبت سخن گفته و دانشمندان شيعى نيز بر آن تأكيد كرده اند. ابوسهل نوبختى در التنبيه مى نويسد:
درستى غيبتش را به واسطه اخبار مشهورى كه در باب غيبت امام عليه السلام وارد شده و اين كه او دو غيبت دارد و يكى از آن دو، دشوارتر از ديگرى است، به اثبات مى رسانيم. ... پس همان گونه كه شرح داديم، تصديق روايات، باعث اعتقاد به امامت فرزند امام حسن عسكرى عليهماالسلاممى شود. او همان طور كه در احاديث آمده است، غيبت كرد. اين اخبار مشهور و متواترند. شيعه متوقّع و منتظر آن غيبت بود؛ همان طور كه اميدوار به قيام قائم عليه السلام بعد از غيبت است تا عدل و داد را ظاهر سازد. ۱
شيخ صدوق درباره روايات غيبت و اهميت آنها مى نويسد:
ائمّه عليهم السلام از غيبت او خبر داده اند و وقوعش را براى شيعيانشان توصيف كرده اند. اين مطلب در رواياتى كه از ايشان نقل شده و در رساله هايى كه از ايشان باقى مانده و در كتاب هايى كه دويست سال، كم تر و بيش تر قبل از وقوع غيبت تدوين شده، موجود است. كسى از پيروان ائمّه عليهم السلام را نمى يابى، مگر آن كه بحث غيبت را در كتاب ها و روايت هايش ذكر كرده و آن را در مصنّفاتش تدوين كرده است. اين ها همان كتبى است كه معروف به اصول است كه تدوين شده و محفوظ مانده و همان طور كه گفتيم سال ها قبل از غيبت نوشته شده است. من اخبار مسندى را كه درباره غيبت، و نزدم موجود بود، از آن اصول گرفته و در اين كتاب در مواضع مربوط به خود آوردم. وضعيت نويسندگان اين كتاب ها از چند حال خارج نيست: يا علم غيب به غيبتى كه الان واقع شده است، داشته اند و آن را قبل از وقوعش در كتاب ها و مصنّفات خود نوشته اند. اين مورد نزد خردمندان محال است. يا كتاب هايشان را انباشته از دروغ و افترا كرده اند؛ اما همان طور كه ذكر كرده اند و دروغ بافته اند، على رغم دورى سرزمين هايشان از هم و اختلاف مذاهبشان، سخن دروغ آنان به حقيقت پيوست. اين مورد نيز مانند مورد اول محال است. پس در اين مورد راهى نمى ماند جز اين كه بپذيريم اين نويسندگان، روايات غيبت را از ائمّه خويش ـ كه حافظ وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبوده اند ـ برگرفته و حفظ كرده و در اصولشان جاى داده اند. ۲
على رغم اين مدارك، احمد الكاتب مى گويد هويت مهدى شيعى مبهم است؛ در سه قرن نخستين هر جا كه حركتى سياسى انجام مى شد و به شكست مى انجاميد و رهبرانش كشته مى شدند، عدّه اى از پيروان آن حركت ـ كه نمى توانستند شكست را تحمل كنند ـ اعتقاد به غيبت پيشوايشان را انتخاب مى كردند. ۳ اين فرضيه، قبل از ايشان توسط افراد ديگرى از جمله عبدالمنعم نمر نيز مطرح

1.التنبيه، به نقل از كمال الدين، ج۱، ص۱۸۴ ـ ۱۸۶.

2.كمال الدين، ج۱، ص۱۹.

3.تطور الفكر السياسى الشيعى، ص۱۸۲ ـ ۱۸۳.

صفحه از 218