درآمدي بر مناقب‏ نگاري اهل‏بيت عليهم ‏السلام - صفحه 272

مسير حق و حقيقت به شمار مى رود.

مبارزه و رويارويى معاويه با نشر فضايل اهل بيت عليهم السلام

ابن ابى الحديد معتزلى به نقل از ابوالحسن مداينى در كتاب الأحداث گويد:
معاويه پس از عام الجماعة (سال چهل هجرى) دستور حكومتى يكسانى براى كارگزاران خود در شهرهاى مختلف نوشت مبنى بر اين كه: من نسبت به كسى كه فضايل ابوتراب (امام على عليه السلام ) و اهل بيت او را نقل كند، هيچ گونه تعهدى ندارم ] و مسؤوليت عواقب كار او را به گردن نمى گيرم]. ۱
همو افزوده:
معاويه به كارگزاران خود فرمان داد تا شيعيان، دوستداران و نزديكان عثمان و كسانى را كه از فضايل و مناقب او سخن مى گويند، به خود (دستگاه حكومت) نزديك ساخته و در بزرگداشت آنان بكوشند و نام ايشان و نام پدران و خاندانشان و آنچه را نقل مى كنند براى او بنويسند [تا آنان را ارج نهد]. ۲
بدين ترتيب، فضايل و مناقب بسيارى براى عثمان برساختند؛ زيرا معاويه با ارسال هدايا و پاداش هايى (لباس هاى گران قيمت، قطعه زمين، پست و مقام اجتماعى و...) از آنان حمايت مى كرد.
اندكى بعد، معاويه به كارگزاران خود دستور داد تا دستور پيشين را كنار نهاده، مردم را به سخن گفتن درباره فضايل صحابه و خلفاى نخستين ]ابوبكر و عمر [فراخوانند. همچنين از آنان خواست تا به ازاى هر خبرى كه مسلمانان درباره ]فضايل [ ابوتراب نقل مى كنند، خبرى براى صحابه نيز جعل و براى او بفرستند. ۳
مداينى در ادامه به با اشاره به روند پيدايش و گسترش جعل حديث در ميان اقشار مختلف مردم، به دستور حكومتى ديگرى از سوى معاويه در رويارويى با شيعيان و محبان اهل بيت عليهم السلام اشاره كرده است:
و بدين ترتيب دستورات معاويه بر مردم خوانده شد. اخبار زيادى در زمينه مناقب صحابه جعل شد كه هيچ گونه پايه و اساسى نداشت. مردم در نقل اين گونه روايات كوشش به خرج مى دادند. بر فراز منبرها از اين روايات سخن رفت. آموزگاران مكتب خانه ها بسيارى از اين روايات را به كودكان و نوجوانان آموختند و آنان نيز همچون قرآن آنها را فراگرفته و اندكى بعد به زنان، دختران و خدمتگزاران خويش آموختند. روزگار بسيارى بدين منوال گذشت.
به گزارش مداينى، معاويه به كارگزاران خود در سراسر سرزمين ها نوشت:

1.«برئتُ الذِّمّةَ مِمّن رَوى شيئاً فى فَضلِ أبى تُرابٍ وأهلِ بَيتِه». (همان، ص۴۷۵، به نقل از شرح نهج البلاغه، ابن أبى الحديد، ج۱۱، ص۴۶۴۴).

2.همان، ص۴۷۵.

3.همان.

صفحه از 295