مأخذشناسي توصيفي أصول اربعمئة - صفحه 173

در دسترس شيخ طوسى نبوده است و در تنظيم الفهرست بر اطلاعات به دست آمده از منابع غيرمكتوب (شفاهى) تكيه كرده است. شيخ طوسى تصديق مى كند كه نمى تواند تضمين كند كه بتواند همه اسامى را ذكر كند. با وجود سرشت متفاوت اصول، قاعده اى براى تأليف كردن بر طبق محتواى درونى در نگارش اصول وجود نداشته است. آنها در اين ويژگىِ تفاوتى با بيشتر آثار اوليه اماميه نداشته اند.
گرچه غيرممكن است دقيقاً بدانيم چه تعداد از اصول، در دسترس بوده اند، اما به وسيله مدرك غيرمستقيمى مى توان داورى كرد كه اصل هاى روايت شده، خيلى زياد نبوده اند. شاهد اين مدعا رساله اى است كه احمد بن محمد ابوغالب زرارى به نوه اش ابوطاهر محمد بن عبيداللّه نگاشته است و فهرستى از آثار متقدم امامى را در بردارد. از يكصد كتاب ذكر شده در اين فهرست، تنها سيزده اثر را به قطعيت مى توان گفت كه اصول هستند. ابن غضايرى دو فهرست جداگانه از مؤلفان اصول و ديگر آثارْ تأليف كرده بود و شيخ طوسى اسامى مؤلفان اصول و مصنفات را در هم آميخته است و علت كارش را اجتناب از تكرار ذكر مى كند و عامل ديگر اين است كه اهميت اصول، به عنوان منابع مستقل، كاهش يافته بود. مسأله كاملاً متفاوت ديگرى براى علت كار طوسى، اين مى تواند باشد كه تعدادى (احتمالاً اندك) از رونوشت هاى نسخه هاى اصول، در جريان آتش سوزى كتابخانه نابوده شده بود.
در دوره سلجوقيان، چيز زيادى در مورد اصول، بيان نشده است. كتابْ دوستى چون على بن موسى بن طاووس برخى از اصول موجود در اواخر سال هاى خلافت عباسى را از خطر نابودى حفظ كرده و در نوشته هايش آنها را ثبت كرده است.
در نسل بعد از ابن طاووس، استنساخ از كتب اصول، تداوم داشته است؛ گرچه عملِ نقل قول مستقيم از آنها متوقف شده بود. نخستين مردى كه اين كار را احيا كرد، محمدباقر مجلسى بود كه براى ضميمه كردن آثار قديمى اماميه به بحارالأنوار تلاشى خستگى ناپذير داشته، اصول موجود را پيدا كرد و منحصراً از خود اصول مختلف، نقل حديث كرد.
اين كتب اصول را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: نخست، كتب اصولِ بدون نام مؤلف اند كه در مقدمه بحارالأنوار ذكر نشده اند. دسته دوم ـ كه بيشتر اهميت دارد ـ مجموعه اى شامل سيزده اصل است كه مؤلفان آن مشخص هستند. اين سيزده اصل (به علاوه چند اثر ديگر) همگى شان احتمالاً تنها نسخه هايى موجود باشند و بايد از مجلسى متشكر بود كه در نتيجه تلاش او اين آثار مكان خود را در جريان ادبيات حديثى اماميه بازيافته اند.
نويسنده، در بخش دوم مقاله مى گويد كه وقفه طولانى در نقل قول مستقيم از اصول، دليلى بر پنهان بودن اصول از چشم علماى اماميه نيست، و مسائل ستيز بين اخبارى و اصولى را بيان

صفحه از 176