اخلاق و جنسيت در حديث خصال النساء - صفحه 68

مشکل ساز است و در واقع، بخش قابل توجهي از تفکر فمينيستي در نقد هر نوع نگرش ذات باورانه است. حال آيا مي‌توانيم بي آن که در دام مفروضات ذات باورانه بيفتيم، تقريري مناسب از اخلاق زنانه به دست دهيم؟ اين دغدغه برخي متفکران فمينيست است و آنان مي‌کوشند آن را انجام دهند. طبق تحليلي، زنان به گونه‌اي مستمر به بي‌ارزش سازي و کوچک سازي خود و در همان حال به آرماني سازي خويش و ارزش‌هاي خود ادامه مي‌دهند. البته اين روند تنها درباره خود زنان و توانايي و طبيعت آنان صورت نمي‌گيرد، بلکه محيط زندگي و خانه آنان نيز همزمان تحقير و آرماني سازي مي‌شود. در نتيجه، خانه، خانواده و فضايل خانگي به عرش اعلا مي‌رسد و سنگپايه هر فعاليت اجتماعي مردانه به شمار مي‌رود، ليکن در عين حال، نسبت به فعاليت مردانه و مهم بيروني کم ارزش‌تر شمرده مي‌شود؛ به گونه‌اي که هيچ مرد محترمي حاضر نيست در آن محدوده فعاليت کند و خود را به خانه محصور نمايد. بدين ترتيب، ارزش‌هايي آفريده مي‌شود که همواره درجه دوم بوده و در صورت تعارض با ارزش‌هاي مردانه کنار گذاشته مي‌شود.
بدين ترتيب، رهيافت ديگري به اخلاق زنانه مي‌کوشد در عين نقد ذات باوري، از وجود نوعي اخلاق زنانه دفاع کند و الگويي براي تفاوت اخلاقي ميان اين دو جنس و تفاوت استدلال و بينش اخلاقي به دست دهد. در نتيجه، زن و مرد در برداشت، تفسير، و اولويت‌بندي اخلاقي به دليل تفاوت محيط کاري، متفاوت‌اند و از دو پارادايم يا سرمشق فکري تبعيت مي‌کنند؛ براي مثال، زن و مرد در فهم و استدلال اخلاقي و نحوه مواجهه با مسائل اخلاقي با هم متفاوت‌اند. البته اين ديدگاه تازه نيست و از قديم به عنوان نقص زنان قلمداد مي‌شد. زنان قدرت استدلال عقلي و عمل بر طبق اصول ندارند و شهودي، عاطفي، شخصي و مانند آن هستند؛ با اين فرق که اين ديدگاه تفاوت را مي‌پذيرد، ليکن آن را نقص نمي‌داند و حتي مي‌کوشد آنچه را که از نظر مردان هنجار قلمداد مي‌شده، به محک نقد بيازمايد و بر اين باور است که اخلاق زنانه در واقع به ارتقاي اخلاق مي‌انجامد. ۱ همچنين ادعا مي‌شود که هر محيط ارزش‌هاي اخلاقي خود را خلق مي‌کند و ارزش‌هاي زنانه‌اي که به دست جامعه مردسالار خلق و از نظر جامعه مردسالار بي‌ارزش قلمداد مي‌شده است، امروزه نه تنها نبايد بي ارزش قلمداد گردد، بلکه مي‌تواند در اصلاح خطاها و خرابي‌هاي حوزه‌هاي تحت سلطه مردان به کار گرفته شود. ۲
حاصل آن که امروزه برخي متفکران فمينيست، مدعي وجود نوعي اخلاق مبتني بر تفاوت جنسي و فضايل اخلاقي اختصاصي زنانه هستند. معروف‌ترين صورت بندي اين نگرش را در کتاب معروف خانم کَرول گليليگان (Carol Gilligan) روانشناس اجتماعي به نام با صدايي متفاوت: نظريه روان‌شناختي و رشد زنان ۳ يافت. وي نظريه خود را بر اساس يافته‌ها و نظريه لاورنس کولبرگ و نقد آن بنا نهاد. کولبرگ در تحقيقي که به صورت بندي نظريه شش مرحله‌اي درباره رشد قضاوت اخلاقي کودکان انجاميد، با کودکان متعددي مصاحبه و با طرح معمايي اخلاقي به تأمل درباره قدرت داوري اخلاقي آنان

1.. Feminist Perspectives on Ethics, Elisabeth Porter, P. ۴.

2.. The idea of female ethic, P. ۴۹۴.

3.. In a Different Voice: Psychological Theory and Women’s Development, Harvard University Press, Cambridge, Mass., ۱۹۸۲.

صفحه از 82