عقل و دين و سازگاري آن دو در اصول « الكافي » - صفحه 68

از مجموعه اين نظريات به اين نتيجه مى توان رسيد كه عقل ، همان قوّه اى است كه انسان را از مسيرهاى نادرست باز مى دارد ؛ خواه اين عقل به معناى عقال يا نقيض جهل و يا به معناى خرد و دانايى باشد. آنچه مهم است معناى هدايتگرى و رهبرى او به سوى حق و حقيقت است .

ب . تعريف اصطلاحى عقل

درباره معناى اصطلاحى عقل ، به رغم همه وضوحى كه در نگاه نخستين براى اين واژه به نظر مى رسد ، اختلاف شده و تعريف هاى متفاوتى را براى آن آورده اند. فخر رازى عقل را چنين تعريف مى كند:
مشهور آن است كه عقل ، مناط تكليف است و عبارت است از علم به وجوب واجبات و استحاله محالات . ۱
خواجه نصير الدين طوسى نيز ، چندين تعريف را آورده است:
مى گويم: ابوالحسن اشعرى گفته: عقل ، عبارت است از علومى خاص . معتزله ، علومى را كه عقل بر آنها مشتمل است ، علم به حُسن حَسن و قُبح قبيح ، نيز افزوده اند ؛ زيرا آنان اين علم را در شمار بديهيات مى دانند . قاضى ابوبكر گفته: آن عبارت است از علم به وجوب واجبات، استحاله محالات و مجارى عادات . محاسبى كه از اهل سنّت است نيز گفته: غريزه اى كه به كمك آن به شناختْ نايل آيند . ۲
در علم كلام ، قضاياى ضرورى و مورد پذيرش همگان يا اكثريت ، عقل خوانده مى شود. علماى علم اخلاق ، بخشى از نفس انسانى را كه منشأ انتخاب افعال ارادى يا پرهيز از آنهاست ، عقل مى خوانند. ۳ در علم منطق، عقل ، قوّه اى است كه مدركات حسّى ، خيالى و وهمى را دور مى زند، صحيح آنها را از ناصحيح جدا مى سازد، كلياتى را انتزاع مى كند و با سنجش مدركات با يكديگر ، موجب انفعال از معلوم به مجهول

1.محصّل افكار المتقدّمين و المتأخّرين و الحكماء و المتكلّمين، ص ۱۵۰ .

2.همان ، ص ۱۵۱ .

3.شرح اُصول الكافى، ج ۱۹ ، ص ۱ .

صفحه از 104