مى گردد. ۱ در فلسفه ، گاه عقل را با علم مرادف مى دانند ۲ و زمانى آن را قوّه اى براى نفس ناطقه انسانى به شمار مى آورند. ۳ قطب الدين رازى در اين باره مى گويد :
نفس انسان ، دو نيرو دارد: يكى مبدأ ادراك اشيا و ديگرى منشأ تصرّف در بدن. نيروى اوّل را عقل نظرى و دوم را عقل عملى مى نامند . ۴
در ديدگاه علّامه طباطبايى ، منظور از عقلى كه اسلام آن را سفارش و ستايش كرده ، فطرت است ؛ گوهرى كه در همه آدميان به يكسان وجود دارد. همه انسان ها ، امور فطرى و مطابق با سرنوشت خود را خواه ناخواه مى پذيرند و اختلاف و نزاعى در آن ندارند و اگر هم نزاعى باشد (از قبيل مشاجره در بديهيات) ، ناشى از عدم دقّت در اطراف موضوع است. طريق صحيح تفكّر و ادراك عقلى مقبول تعاليم اسلامى، به كارگيرى و استفاده از استدلال و برهان است. ۵
فلاسفه ، عقل را بر وجودهاى مجرّدى كه هر كدام تربيت نوعى از انواع را به عهده دارند ، اطلاق مى كنند. چنان كه مؤلّف الأسفار الأربعه نوشته است:
برخى چنان باور دارند كه تربيت هر نوعى از انواع بسيط و مركّب ، بر عهده موجودى مجرّد است. همو اين موجود را عقل مى نامد، چنان كه مثال افلاطونى و ربّ النوع نيز خوانده مى شود . ۶
در قرآن ، واژه عقل ، كاربردى نداشته است ؛ وليكن از مشتقّات آن استفاده شده است و افزون بر اين ، از عقل با واژه هايى همچون «حجر» و «نهى» ياد مى كند و صاحبان خرد را «ذى حجر» ۷ و «اُولو النُهى» خوانده است. ۸
1.المنطق، ص ۱۴ .
2.نهاية الحكمة، ص ۲۴۱ و ۲۴۲ .
3.المحاكمة بين شرح الإشارات، ج ۲ ، ص ۳۵۲ .
4.همان ، ج ۲ ، ص ۳۵۲ .
5.الميزان فى تفسير القرآن، ج ۱۷ ، ص ۲۶۶ و ج ۵ ، ص ۲۷۸ .
6.الأسفار الأربعة، ج ۲ ، ص ۵۲ و ۵۳ ، و ج ۳ ، ص ۵۹ و ۱۰۵ .
7.سوره فجر ، آيه ۵ .
8.سوره بقره ، آيه ۱۷۹ .