ابن‌ميثم و مصباح السالکين - صفحه 102

امام عليه السلام خداوند را ستوده‌اند براي آنچه نعمت داده يعني تبيين اسلام براي عقل‌ها، تا با اين شريعت، به سوي خدا سلوک کند و با شرايع، اشاره نموده‌اند به محل ورود عقل‌ها که ارکان اسلام است. تسهيل اسلام، واضح نمودن قواعد و خطابات اسلام است به طوري که آنها را فصيح و الکن مي‌فهمند و کودن با زيرک باهوش در وارد شدن در چشمه‌سارهاي آن‌چه مشارکت دارد. عزيز شناختن ارکان اسلام، حمايت آنها و چيره‌بخشي عليه کساني است که قصد نابودي آن را دارند. خاموش ساختن نور اسلام، تلاش مشرکان و جاهلان است؛ سپس اسلام را به اوصافي ستوده‌اند که آنها را به بخشنده و تشريع کننده آنها ـ سبحانه و تعالي ـ نسبت داده‌اند. (پيشين: ج3 صص29ـ30)
مؤلف سپس اين اوصاف بيست‌وپنج‌گانه را برشمرده، به توضيح هر يک مي‌پردازد.

سه:‌ قرآن

فجاءهم بتصديق الذي بين يديه والنور المقتدي به، ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ينطق ولکن اخبرکم عنه، ألا ان فيه علم ما يأتي والحديث عن الماضي و دواء دائکم ونظم ما بينکم.
پس [پيامبر] نزد آنان آمد، کتاب‌هاي پيامبران پيشين را تصديق کنان، و با چراغي که ره جويند بدان. آن ـ کتاب خدا است ـ قرآن، از آن بخواهيد تا سخن بگويد. و هرگز سخن نگويد. اما من شما را از آن خبر مي‌دهم. بدانيد که در قرآن علم آينده است، و حديث گذشته. درد شما را درمان است، و راه سامان دادن کارتان در آن است. ( نهج‌البلاغه: صص۱۵۸ـ ۱۵۹)

ابن‌ميثم مي‌گويد:
آنچه را پيامبر تصديق فرموده، تورات و انجيل است، همانگونه که خداوند متعال فرموده: تصديق کننده کتاب‌هاي پيش از خود (مائده: آيه45)، و به هر کاري که انتظار رود يا نزديک باشد گفته مي‌شود: انه جار بين اليدين و امام عليه السلام واژه نور را براي قرآن استعاره گرفته و وجه آن آشکار است. سپس حضرت امر به استنطاقِ قرآن نموده و آن را به شنيدن عبارت از خود آن حضرت تفسير کرده، زيرا ايشان، زبان کتاب و سنّت است و خيالات آنان را که ممکن است امر آن حضرت به استنتاق قرآن را انکار کنند، با اين سخن که پس هرگز سخن نخواهد گفت، درهم شکسته است. همچنين آنچه را از علم اولين و سخن دوران‌هاي گذشته و علم فتنه‌هايي که مي‌آيد و ويژگي‌هاي قيامت در قرآن است، يادآور شده و نيز اينکه دواي درد مسلمانان در قرآن بوده و آن درد، رذائل نقصان‌آور است و داروي آن درد، همراهي با فضائل علمي و عملي است که قرآن در بر دارد. و نظام ميان مسلمانان به قوانين شرعي و حکمت‌هاي سياسي شاره دارد که قرآن مشتمل بر آن است و نظم جهان و سامان‌يابي کارها تنها به آن ميسور مي‌گردد. (شرح نهج‌البلاغه: ج3 صص273 ـ 274، ذيل خطبه157)

صفحه از 109