روایات عاشورایی مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی در میزان نقد و بررسی - صفحه 174

قمر بنی‌ هاشم به دلیل زیبارویی و خوش‌چهره بودن ایشان است؛ چنان که مردم آن روزگاران عبد مناف را قمر البطحاء۱ و عبدالله ‌بن ‌عبدالمطلب‏ را قمر الحرم۲ می‌خواندند، همچون پیامبر علیه السلام که ایشان را محمد امین لقب دادند؛ 3. چنین لقبی در منابع بعدی نیز دیده می‌شود، منابعی مانند مناقب آل ابی‌طالب علیه السلام، تسلیة المجالس، بحار الأنوار و عوالم العلوم، اما در منابع قرن‌های سوم به بعد اشاره‌ای به آن نشده است؛۳ 4. کشیده شدن پای حضرت عباس علیه السلام بر روی زمین معنایی کنایی داشته و کنایه از قد رشید و بلندقامتی ایشان بوده، نه این که به هنگام نشستن بر مرکب پای او بر زمین کشیده می‌شد؛ چرا که در صورتی که این معنا در نظر گرفته شود، رشید بودن بی‌معنا خواهد شد و فقط دیلاقی بودن برای هر فردی تصور می‌شود که خود جنبه‌ای منفی خواهد گرفت؛ 4. بعید نیست این توصیف از ایشان با عبارتی از عباس عموی پیامبر علیه السلام مشتبه شده است که در باره او به هنگام درد شدید لحظات پایانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است:

۰.... العباس لصلاة الظّهر كأنّی أنظر إلی رجلیه یخطان الأرض‏...۴

البته منابع دیگر سخنی از عباس نیاورده‌اند.۵

4. علم ابن عباس و ناآگاهی امام از پیشامدهایی که بر سر زنان و کودکان خواهد آمد

ابوالفرج در بخشی که گفت و گوی امام با ابن عباس را تشریح می‌کند، می‌نویسد:

۰.آن كس كه در فاجعه قتل امام حضور داشت، می‏گوید: در آن روز زنان و خواهران حسین علیه السلام به هوای جوانانی كه شهادت می‏یافتند از خیمه‏ها بیرون می‌دویدند و جزع می‌كردند. حسین علیه السلام این منظره دلخراش را می‌دید، می‏گفت: آفرین بر ابن عباس! كه می‌دانست چه خواهد گذشت؟!۶

این روایت دربردارنده نکاتی است که نیاز به توضیح است: یکی، این که روایت گویای

1.. أنساب‏ الأشراف، ج‏۱، ص۵۲؛ تاریخ ‏الطبری، ج‏۲، ص۲۵۴؛ تاج العروس، ج۱۲، ص۵۱۵؛ سبل الهدی، ج۱، ص۲۷۲؛ الأعلام، ج۴، ص۱۶۶.

2.. ترجمه تاریخ ‏یعقوبی، ج‏۱، ص۳۰۹.

3.. مناقب آل ابی‌طالب(، ج۴، ص۱۰۸؛ تسلیة المجالس، ج۲، ص۳۰۸، ۳۲۹، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۹، ۴۰، عوالم العلوم، ج۱۷، ص۲۸۳.

4.. سبل الهدی، ج۱۲، ص۲۴۵؛ امتاع‏ الأسماع، ج‏۱۴، ص۴۳۵.

5.. الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۳؛ أنساب الأشراف، ج۱، ص۵۵۷؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۹۷؛ أسد الغابة، ج۳، ص۲۲۷.

6.. مقاتل‏ الطالبیین، ص۱۱۰.

صفحه از 189