روایات عاشورایی مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی در میزان نقد و بررسی - صفحه 177

کرد. حماد بن ‌عیسی ‌جهنی۱ و معاویة ‌بن ‌عمار۲ از ثقات و بزرگان روایت هستند، اما نکته مهم آن که در کتب رجالی، نوفلی۳ در طبقه حماد بن ‌عیسی قرار ندارد.۴ بنا بر این، حدسی جز جعل سند برای این روایت وجود ندارد.

ثانیاً. بعید نیست غرض ابوالفرج یا دیگران از ساختن این داستان این بوده است که نیای خودش مروان ‌بن‌ حکم اموی را رقیق القلب و رئوف بنمایاند. کافی است به رفتار بی‌شرمانه وی با سر بریده امام حسین علیه السلام اشاره‌ای شود تا خبث و بدطینتی وی آشکار گردد.

ابن ابی ‌الحدید، به نقل از ابوجعفر اسکافی می‌گوید:

وی همو است که روزی که سر حسین علیه السلام به مدینه _ که او آن روزگار امیر آن بود _ رسید، سخنرانی کرد و سر امام را بر روی دو دست گرفته، حمل می‌کرد و می‌خواند:

یا حبذا بردك فی الیدین * و حمرة تجری علی الخدین * كأنما بت بمسجدین؛ خوشا سردی و خنکی تو در دو دست، و سرخی [خون] که بر دو گونه‌ات روان گشته، گویا دیشب را میان دو لشكرگاه گذرانده‏ای.۵

۰.آن گاه سر را به سوی مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرتاب كرد و گفت: ای محمد، امروز به جای روز بدر، و این سخن او بر گرفته از شعری است كه یزید ‌بن ‌معاویه هم روزی كه سر امام حسین علیه السلام به او رسید، به آن تمثل جست و آن خبر مشهور است.۶

از این رو، بعید نیست چنین روایتی ساخته‌ پرداخته کسی مانند ابوالفرج جهت زدودن ننگ همین شعر از دامان نخستین خلیفه مروانی باشد.

ثالثاً. از همسر امیرالمؤمنین علیه السلام، یعنی امّ البنین بسیار بعید است که به بقیع رفته و چنان

1.. رجال النجاشی، ص۱۴۲؛ رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ فهرست الطوسی، ص۱۵۶.

2.. رجال النجاشی، ص۴۱۱.

3.. اگر او را کسی بدانیم که در کتب رجالی شیعی نام او آمده که شیخ طوسی تنها وی را در زمره اصحاب امام هادی( بدون هیچ توثیق و یا تضعیفی ذکر کرده (رجال الطوسی، ص۳۸۸؛ معجم ‌رجال‌‏الحدیث، ج۱۲، ص۱۴۷) و اگر او را مانند مرحوم مقرم راوی سنی تلقی کنیم که نام او یزید ‌بن ‌عبدالملك ‌بن ‌المغیرة‌ بن ‌نوفل‌ بن ‌الحارث است که البته ابن حجر در التهذیب وی را از قول ابوزرعه ضعیف الحدیث و منکر الحدیث خوانده و گفته تمام روایات او غیر محفوظ است؛ یعنی افراد معتبر درمسانید و سنن و كتب خود ثبت نكرده‏اند (ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۳۰۴) که البته در هر دو صورت در طبقه حماد چنین راوی‌ای وجود ندارد.

4.. معجم‏ رجال‏ الحدیث، ج۶، ص۲۳۱.

5.. ر.ک: الطبقات ‏الكبری، خامسة ۱، ص۴۹۱؛ أنساب ‏الأشراف، ج‏ ۳، ص۲۱۷؛ الأخبارالطوال، ص۲۶۷؛ الفتوح، ج‏۵، ص۱۲۹؛ تاریخ‌نامه ‏طبری، ج‏۴، ص۷۱۵؛ البدء و التاریخ، ج‏۶، ص۱۲؛ البدایة و النهایة، ج‏۸، ص۲۰۴.

6.. شرح نهج البلاغة، ج‏۴، ص۷۱.

صفحه از 189