احادیث صعب و مستصعب - صفحه 13

اگر مقصود از تحمل حدیث در صدر آن، فهم مضمون آن باشد، چرا در ذیل حدیث، سخن از قدرت جسمی و نیروی جنگی می‌رود؟ اگر مسأله اصلی، توان علمی برای فهم است، چرا سخن از پایمال کردن دشمن و ضرب او است؟ حال، اگر مقصود را قبول ولایت و پذیرش رهبری جهانی اهل‏بیت علیهم السلام بدانیم، روشن می‌شود که قدرت مؤمنان در روزگار ظهور موجب می‌شود لجاجت‏ها و انکارهای عنودانه دشمنان، کنار رود و رحمت الهی در جامه ولایت اهل‏بیت علیهم السلام، سراسر جهان و همه بندگان خدا را در بر گیرد.

نظر برگزیده

در نگاه بدوی، فراوانی نسبی احادیث دسته دوم و شمار بیشتر قرینه‏ها، پژوهش‏گر را به گزینش نظر دوم می‌کشاند؛ یعنی درک و پذیرش کمالات اهل‏بیت علیهم السلام؛ حال به صورت عمومی و یا برخی فضایل خاص، مانند امامت و ولایت الهی، اعم از تکوینی و تشریعی امامان.

اما چند حدیث، هر چند اندک، ناظر به نظر نخست هستند؛۱ یعنی احادیثِ حاکی از علم و معرفت والا و متعالی اهل‏بیت علیهم السلام که فهم و تحملش فراتر از طاقت افراد معمولی است.

از این رو، اگر چه بیشتر احادیثِ بابْ ناظر به معنای دوم هستند، اما با توجه به مجموع احادیث هم‌خانواده و نیز مرتبط، می‌توان هر دو معنا را مقصود اهل‏بیت علیهم السلام دانست. این دو معنا با هم تعارضی ندارند؛ زیرا معارف و دانش‏های فوق متعارف اهل‏بیت علیهم السلام را نیز می‌توان بخشی از کمالات وجودی ایشان به شمار آورد. در این صورت، مقصود نهایی از صدور این احادیث همان می‌شود که در احادیثِ امر به کتمان و نهی از اذاعه اسرار اهل‏بیت علیهم السلام دیده می‌شود. مقصود اهل‏بیت علیهم السلام از توجه دادن به صعوبت حدیثشان، جلوگیری از افشا و انتقال آن به کسانی است که یا توان فهم ندارند و یا ظرفیت پذیرش و صیانت از آن را. بدین گونه، می‌توان هماهنگی و سازواری درونی میان همه احادیث باب را شاهد بود.

بر این پایه می‌توان حدیث سوم و چهارم باب را ناظر به همین مقصود دانست.۲ مضمون

1.. مانند احادیث ۷ مجموعه: (الکافی، ج۱، ص۴۰۱، ح۲)، ۸ (الغیبة، ص۱۴۲، ح۳) و ۱۱ (کنز العمال، ج۱، ص۵۵۰، ح۲۴۶۷).

2.. معانی الاخبار، ص۱۸۸، ح۳: «بعض أهل المدائن كَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ(: رُوِی لَنا عَن آبائِكُم( أنَّ حَدیثَكُم صَعبٌ مُستَصعَبٌ لا یحتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، و لا نَبِی مُرسَلٌ، و لا مُؤمِنٌ امتَحَنَ اللّه‏ُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ؟ قالَ: فَجاءَهُ الجَوابُ: إنَّما مَعناهُ: أنَّ المَلَكَ لا یحتَمِلُهُ فی جَوفِهِ حَتّی یخرِجَهُ إلی مَلَكٍ مِثلِهِ، و لا یحتَمِلُهُ نَبِی حَتّی یخرِجَهُ إلی نَبِی مِثلِهِ، و لا یحتَمِلُهُ مُؤمِنٌ حَتّی یخرِجَهُ إلی مُؤمِنٍ مِثلِهِ، إنَّما مَعناهُ أن لا یحتَمِلُهُ فی قَلبِهِ مِن حَلاوَةِ ما هُوَ فی صَدرِهِ حَتّی یخرِجَهُ إلی غَیرِهِ»؛ به نقل از یكی از اهالی مدائن: به امام حسن عسكری( نوشتم: از پدرانتان برای ما روایت شده كه حدیث شما سخت و دشوار است و جز فرشته مقرّب و پیامبر فرستاده شده و مؤمنی كه خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، آن را تحمل نمی‏كند؟ راوی می‏گوید: جواب آمد و مضمون آن چنین بود: فرشته آن را در درون خود تحمّل نمی‏كند تا آن كه آن را به فرشته‏ای مانند خود بسپارد. پیامبری آن را تحمّل نمی‏كند تا آن كه آن را به پیامبری مانند خود بسپارد. مؤمنی آن را تحمّل نمی‏كند تا به مؤمنی مانند خود بسپارد. معنای حدیث، این است كه شیرینی آن‌چه را در سینه‏اش [از حدیث ما] می‏یابد، در دلش نگاه نمی‏دارد تا آن‌گاه كه به دیگری می‏سپارد. الکافی، ج۱، ص۴۰۱، ح۴: «مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: كَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ صَاحِبِ الْعَسْكَرِ(: جُعِلْتُ فِدَاكَ! مَا مَعْنَی قَوْلِ الصَّادِقِ(: حَدِیثُنَا لَا یحْتَمِلُه مَلَكٌ مُقَرَّبٌ و لَا نَبِی مُرْسَلٌ و لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَه لِلإِیمَانِ؟ فَجَاءَ الْجَوَابُ: إِنَّمَا مَعْنَی قَوْلِ الصَّادِقِ( أَی لَا یحْتَمِلُه مَلَكٌ و لَا نَبِی و لَا مُؤْمِنٌ إِنَّ الْمَلَكَ لَا یحْتَمِلُه حَتَّی یخْرِجَه إِلَی مَلَكٍ غَیرِه، و النَّبِی لَا یحْتَمِلُه حَتَّی یخْرِجَه إِلَی نَبِی غَیرِه، و الْمُؤْمِنُ لَا یحْتَمِلُه حَتَّی یخْرِجَه إِلَی مُؤْمِنٍ غَیرِه، فَهَذَا مَعْنَی قَوْلِ جَدِّی(»؛ به ابوالحسن عسكری( نوشتم: فدایت گردم! معنای این فرمایش حضرت صادق( چیست كه: «حدیث ما را نه هیچ فرشته مقربی بر می‏تابد، نه هیچ پیامبر مرسلی، و نه هیچ مؤمنی كه خداوند دلش را برای ایمان خالص گردانیده است»؟ پاسخ آمد: «معنای فرمایش حضرت صادق( كه آن را هیچ فرشته‏ای و پیامبری و مؤمنی بر نمی‏تابد، این است كه فرشته تاب نگهداری آن را ندارد، بلكه به فرشته دیگر می‏گوید، و پیامبر تاب نگهداری‏اش را ندارد و آن را به پیامبری دیگر می‏رساند، و مؤمن تاب نگهداری‏اش را ندارد و آن را برای مؤمن دیگر بازگو می‏كند. این است معنای فرمایش جدّم(».

صفحه از 19