منع تفضیل بر موسی علیه السلام ، تفضیل از نوع تفصیلی بوده، تفضیل اجمالی را روا و از شمول این روایت خارج است. مثال تفضیل اجمالی چنین است که گفته شود:« الرسل أفضل من الأنبیاء الذین لیسوا رسلا»۱ . برخی از این تفصیل به تفضیل عام و خاص نیز یاد کردهاند که تفاوت محتوایی چندانی با این تقریر ندارد۲ . هر چند این تفصیل منطقی و معقول به نظر میرسد اما برابر سبب صدور روایت مورد بحث، تفصیلی صورت نگرفته است مگر این که گفته شود یادکرد اسم دو پیامبر نیز نوعی از تفصیل است. همچنین از تفصیل اجمالی نیز نتیجه همان تفصیلی بدست میآید، به نظر میآید این راهکار صوری بوده و ناظر به ادبیات مواجهه با انبیا و از باب آداب اخلاقی باشد.
4-3-3. تفصیل در نبوت و معجزات
مراد از نهی در این روایات، منع از تفضیل در رتبه نبوت پیامبران بر یکدیگر است؛ نه تفضیل در فزونی ویژگیهای خاص، کرامات و معجزات متفاوت آنها با یکدیگر. نبوت خصلتی مشترک میان پیامبران بوده و از این حیث، بر یکدیگر برتری ندارند؛ ولی نبوت به تنهایی موجب تفاضل نیست و تفضیل به سبب امور زاید بر آن است که سبب شده برخی از آنان به رتبه اولو العزم نایل شوند؛ برخی به مقام خلیل خداوند برگزیده شدهاند و خداوند با برخی دیگر آنان سخن گفته است و درجات برخی را بر دیگری ترفیع داده است.۳ مبارکفوری نیز بر این معنا چنین تصریح دارد:
... لأن الأنبیاء كلهم متساوون فی مرتبة النبوة، و إنما التفاضل باعتبار الدرجات.۴
ظاهر این تقریر، چنین است که در درجات _ که همان معجزات پیامبران باشد _ میتوان قایل به تفضیل شد و یکی را بر دیگر برتری داد یا مقایسه کرد و داوری نمود.
اما برخی از عالمان، تقریری متفاوت از این مسأله دارند. در این دیدگاه، تفاضل ذاتی پیامبران، هر چند جایز است، اما قابل تفاخر نیست؛ زیرا اعطایی بوده و مقایسه مبتنی بر عطایا چندان اخلاقی و معقول نیست. تفضیل عرضی نیز چون اقتضایی نبوت آنان و متناسب با شرایط فرهنگی، اعتقادی روزگار هر یک از آنان بوده است، صحیح نیست؛ زیرا تفضیل، زمانی جایز است که در شرایطی یکسان با یکدیگر مقایسه شوند. از این رو،
1.. التحریر و التنویر، ج۲، ص۴۸۴.
2.. شرح العقیدة الطحاویة، ص۱۶۹- ۱۷۴.
3.. الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۲۶۳.
4.. تحفة الأحوذی، ج۹، ص۸۵.