حدیث «لا تُفضّلونی علی موسی علیه السلام »؛ روی‏کردها و نظریه معیار - صفحه 25

در شکل تفصیل ذاتی (نبوت و رسالت) و عرضی (معجزات و کرامات) انطباق بیشتری با نظریه قرآنی در این مسأله داشته و با دیگر روایات باب تفاضل انبیا هم سازواری لازم را دارد. بر اساس این نظریه، تفضیل غیر از ترفیع بوده و هر تفضیلی مستلزم رفعت مقام صاحب فضل بر دیگری نیست. ترفیع، برآیند مجموع کمالات ذاتی و عرضی است که فردی را در مقایسه با دیگران متمایز می‌نماید. حال، اگر تفضیل مقام، معلول عملکرد خود فرد باشد و عملکرد وی در مقایسه با هم‌سانان خود از برتری بر خوردار باشد، اعلام آن هیچ محذور عقلی و شرعی ندارد؛ زیرا مستند به دلیل بوده و هر عقل سلیمی آن را می‌پذیرد، و نظام جزا و عقاب عقلی و شرعی مبتنی بر همین قاعده است. البته اعلام و کاربرد چنین تفضیلی از سوی غیر، وابسته به شرایطی است که شرع و عقل آن را بیان می‌کند. نفی تفضیل از سوی فرد، الزاماً به معنای نفی اصل تفاضل وی بر غیر نیست، بلکه می‌تواند به معنای عدم رعایت شرایط و قواعد عقلایی و شرعی تفاضل باشد.

از جمله این شرایط، چنین است که استفاده از تفاضل انبیا به عنوان دلیل در تبلیغ دینی و مناسبات بین ادیانی زمانی جایز است که مخاطب، پیش‌فرضی عکس آن، یا مانعی در پذیرش آن نداشته باشد. از سبب صدور روایت «لا تفضّلونی علی موسی» هم معلوم می‌شود که یهودی چنین آگاهی و یا اعتقادی را نداشته است؛ یعنی یا جاهل بوده یا عناد ورزیده است. در این دو فرض، اظهار تفضیل رسول خدا صلی الله علیه و آله بر موسی علیه السلام ، جدال احسن نیست؛ زیرا در طرف مقابل، موانع شناختی و اعتقادی در ایمان به محتوای آن وجود دارد. هم‌چنین، نکته بسیار مهمی که از دید شارحان این حدیث مغفول مانده است، عدم درنگ در دلیل «إنّ لی ذمة و عهداً» یهودی است. در نگاه وی ذمه و عهد نوعی امنیت اعتقادی و اجتماعی را برای وی باید ایجاد نماید تا در سایه‌سار آن بتواند بر اساس باورهای اعتقادی خود در جامعه اسلامی زندگی نماید.

شاید بتوان نهی رسول خدا صلی الله علیه و آله در این روایت را با روی‏کرد اجتماعی و سیاسی به اعتبار حقوقی و اخلاقی این ذمه و عدم الزام اهل کتاب به عقاید اسلامی تا حصول رشد معرفتی و بلوغ ایمانی در یهودیان آن روزگار تحلیل کرد. تدیبر و تبلیغ حکیمانه رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین بود که تا زمینه‏های رشد و جذب در افراد غیرمسلمان به آموزه‏های اسلامی فراهم نباشد، نباید آنها را مجبور به پذیرش آن کرد. البته این غیر از ترویج اندیشه‏های انحرافی پیروان ادیان دیگر در جامعه اسلامی است که منطق مواجهه و نوع احکام آن با مسأله مورد بحث تفاوت دارد و ظاهراً چنین قصدی در یهودی نبوده و وی بر اساس

صفحه از 30