معناشناسي روايات صعب و مستصعب - صفحه 120

روشن است که مجرّد عدم فهم کلام حضرات، منجر به کفر نمي‌شود، بلکه اعتقاد نداشتن به کمالات حضرات و ولايت خدادادي آن‌هاست که خلاف ايمان و موجب کفر يا شرک مي‌شود؛ چنان چه در روايت دوم به همين نکته (الانکار لفضائلهم) تصريح شده است.

مصاديق صعب و مستصعب در روايات

در بعضي از روايات، مصاديقي از احاديث صعب و مستصعب ذكر شدهاند كه توجّه به خصوصيات اين مصاديق مي‌تواند فهم صحيح از اين دو عبارت را منجر شود:
مُحَمَّدُ بْنُ الْـحسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَي، عَنْ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: قَرَأْتُ عَلَيْهِ آيَةَ الْخُمُسِ، فَقَالَ: مَا كَانَ للهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ لِرَسُولِهِ فَهُوَ لَنَا. ثُمَّ قَالَ: وَ الله، لَقَدْ يَسَّرَ الله عَلَي الْـمُؤْمِنِينَ أَرْزَاقَهُمْ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَ أَكَلُوا أَرْبَعَةً أَحِلَّاءَ. ثُمَّ قَالَ: «هَذَا مِنْ حَدِيثِنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا يَعْمَلُ بِهِ وَ لَا يَصْبِرُ عَلَيْهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِيمَانِ؛
عمران بن موسي گويد که آيه خمس را بر امام موسي کاظم عليه السلام خواندم. حضرت فرمود: آن چه براي خداست، مخصوص رسول اوست و آن چه براي رسول اوست، مخصوص ماست. سپس فرمود: به خدا قسم، خدا بر مؤمنان آسان کرده است که خمس روزيشان را براي پروردگارشان قرار دهند و بقيه را خود استفاده کنند. سپس فرمود: اين از سخنان صعب و مستصعب ماست که عمل به آن و صبر بر آن نمي‌کند مگر کسي که قلب او براي ايمان، امتحان شده باشد. (بصائر الدرجات ، ص ۲۹)

در اين جا حضرت مي‌فرمايد: «هذا من حديثنا صعب مستصعب، لايعمل به و لايصبر عليه الا ممتحن قلبه للايمان». از اين که عبارت روشن مي‌شود که مصداق حديث صعب و مستصعب، غير قابل فهم و مشکل الفهم بودن آن نيست؛ زيرا که فهم اين که خمس اموال براي حضرات است، براي همگان بسيار قابل فهم است، بلکه قبول کردن چنين مقام و جايگاه و کمالي براي معصومان است که براي همگان قابل تحمّل نيست و فقط افرادي که از لحاظ ايمان داراي قلبي ممتحن باشند، آن را مي‌پذيرند و به اين دستور عمل مي‌کنند. در نتيجه، اين روايت مؤيّدي براي گروه دوم از شارحان است.
مورد ديگر روايتي است كه در تفسير فرات كوفي (ص 55) آمده كه به دليل طولاني بودن، خلاصه آن ذكر مي‌شود.
اصبغ بن نباته، همين حديث صعب و مستصعب را از امير المؤمنين عليه السلام مي‌شنود و به ميثم مي‌رساند. و ميثم نيز به نزد حضرت مي‌آيد و از ايشان در مورد آن مي‌پرسد. بعد حضرت براي توضيح حرف خويش مثال‌هايي را به عنوان موارد صعب و مستصعب كه هر كسي قابليت تحمّل آن را ندارد، بيان مي‌كند كه فهم هيچ كدام از آن‌ها

صفحه از 127