مشكل نيست و غموضي در آنها نيست، بلكه قبول كردن آنها مشكل است. مثلاً قضيه خليفة اللهي حضرت آدم براي ملائك، از اين موارد دانسته شده است، در حالي كه ملائك در فهم كلام خداوند و عملي كه ميخواهد انجام دهد، مشكلي نداشتند، بلكه قبول كردن چنين مطلبي براي ايشان دشوار بود. و يا به قضيه «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» در روز غدير خم اشاره ميكند كه واضح است فهم اين عبارت، مشكل نيست، بلكه قبول ولايت حضرت براي مردم دشوار بوده است. اين قراين نيز مؤيّد گروه دوم از شارحان است نه گروه اوّل.
ارتباط ميان «حديث» و «امر»
اوّلاً، وحدت سياق بين روايات دو دسته كه يك مطلب را براي «امر» و «حديث» بيان ميكنند، ايجاب ميكند كه منظور از امر و حديث، يكي باشد.
ثانياً، نقلهاي ديگري وجود دارد که ميفهماند که ميان حديث و امر، رابطه تطابق وجود دارد. از جمله:
مُحَمَّدُ بْنُ الْـحسَيْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «إِنَّ حَدِيثَنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ، نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ». ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا حَمْزَةَ، أَ لَا تَرَي أَنَّهُ اخْتَارَ «لِأَمرِنَا» مِنَ الْـمَلَائِكَةِ الْـمُقَرَّبِينَ وَ مِنَ النَّبِيِّينَ الْـمُرْسَلِينَ وَ مِنَ الْـمُؤْمِنِينَ الْـمُمْتَحَنِينَ؛
امام باقر عليه السلام فرمود: به راستي، حديث ما، صعب است و مستصعب. آن را تحمّل نياورد جز فرشته اي مقرّب يا پيغمبري مرسل يا بنده اي كه خدا دلش را به ايمان آزموده است. سپس فرمود: اي ابو حمزه، آيا نميبيني که خدا براي امر ما، از ملائکه، مقرّبان آنها را و از انبيا، رسولان آنها را و از مؤمنان، امتحان شدگان آنها را انتخاب کرد؟ (بصائر الدرجات ، ص 25)
اين روايت نشان ميدهد که منظور از حديث که فقط سه دسته آن را قبول ميکنند، همان امر حضرات است که در قسمت اوّل گفتيم، منظور ولايت، مقامات و کمالات آنهاست. لذا ارتباطي بين اين روايات و غير قابل فهم بودن برخي از احاديث و اخبار معصومان، و يا صعب الفهم بودن آنها نيست، بلکه روايات ظهور در اين دارد که منظور از احاديث، احاديثي است که بيانگر کمالات و مقامات حضرات است. و از مؤيدات ديگر اين نظر اين که در روايت ذيل نيز ميان حديث و امر، ارتباط بر قرار شده است که لازمه ارتباط دو فقره حديث، اتّحاد معنايي حديث و امر است:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ، عَنِ الْـحسَنِ بْنِ حَمَّادٍ الطَّائِيِّ، عَنْ سَعْدٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: «حَدِيثُنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ». فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِيُّنَا عليه السلام كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِنَا، أَجْرَأَ مِنْ لَيْثٍ وَ