معناشناسي روايات صعب و مستصعب - صفحه 123

هم‌كيش و هم‌مسلک خود نمي‌گويند و در نتيجه، حضرت براي رفع همين توهّم که کسي فکر نکند که حتي اين سه دسته هم احاديث را نمي‌فهمند، اين گونه روايت را توضيح داده است.

اين‌هماني روايات بدون استثناء، با روايات تقيّه

آن دسته از روايات كه بدون ذكر «الا» استثنائيه بيان شدهاند، عبارت ديگري از رواياتي است که در آن دستور به تقيه مطرح شده‌اند؛ زيرا در ضمن همين روايات، امر به تقيه نيز شده است و فرموده‌اند که اين سه دسته نبايد به غير هم‌کيش خويش که آن احاديث را قبول نمي‌کنند، مطالب را بگويند. مانند روايت زير:
حدّثنا سلمة بن الخطاب، عن القاسم بن يحيي، عن جده عن أبي بصير و محمّد بن مسلم، عن أبي عبد الله عليه السلام قَالَ: خَالِطُوا النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ دَعُوهُمْ مِمَّا يُنْكِرُونَ وَ لَا تَحْمِلُوا عَلَي أَنْفُسِكُمْ وَ عَلَيْنَا «إِنَّ أَمْرَنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»؛
امام صادق عليه السلام فرمود: با مردم با آن چه مي‌دانند معاشرت کنيد و آن‌ها را در آن چه قبول نمي‌کنند رها کنيد و باري را به گردن خود و ما قرار ندهيد؛ چرا که همانا امر ما، صعب و مستصعب است و آن را جز ملک مقرّب و نبي فرستاده شده و مؤمني که خدا قلب او را براي ايمان امتحان کرده باشد، قبول نمي‌کند. (بصائر الدرجات، ص ۲۶)

و در نتيجه، رواياتي كه با عبارت «لايحتمله ملک مقرّب و لا نبي مرسل...» آمده است، قابل تطبيق بر هر سه معنا است. ولي از آن جايي که که در روايات ديگر، منظور از حديث صعب مستصعب، معناي اوّل نمي‌توانست باشد، لذا به دليل هماهنگي سخنان معصومان، در اين جا نيز همان مورد دوم و سوم معنايي مورد نظر است.

بررسي روايات با عبارت «انّ علم العلماء، صعب مستصعب»

دسته سوم روايات، با عبارت «انّ علم العلماء، صعب مستصعب» است:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَي، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الله عليه السلام قَالَ: ذُكِرَتِ التَّقِيَّةُ يَوْماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْـحسَيْنِ عليه السلام فَقَالَ: وَ الله، لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْـمَانَ، لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَي رَسُولُ الله صلي الله عليه و آله بَيْنَهُمَا، فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ؟ «إِنَّ عِلْـمَ الْعُلَمَاءِ، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ». فَقَالَ: وَ إِنَّـمَا صَارَ سَلْـمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ، لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَلِذَلِكَ نَسَبْتُهُ إِلَي الْعُلَمَاءِ؛
امام صادق عليه السلام فرمود: يك روز نزد علي بن حسين عليه السلام، تقيّه ياد آور شد، فرمود: به خدا، اگر ابوذر آن چه را در دل سلمان بود مي دانست، او را مي كشت با

صفحه از 127