لَي مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ. ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ للهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْـمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ، فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِيطَةٌ مِنْ وَرَائِهِمْ. الْـمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَي بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ؛
امام صادق عليه السلام فرمود: پيغمبر صلي الله عليه و آله در مسجد خيف براي مردم سخنراني كرد و فرمود: خدا ياري كند [شاد و خرّم كند] بنده اي را كه سخن مرا بشنود و در گوش گيرد و حفظ كند و به كساني كه نشنيده اند برساند. چه بسا حامل (رساننده) علمي كه خود دانا نيست و چه بسا حامل علمي كه به داناتر از خود رساند (يعني بسا شنوندگاني پيدا شوند كه معناي سخن مرا از رساننده و مبلّغ آن، بهتر درك كنند). سه خصلت است كه دل هيچ فرد مسلماني با آن خيانت نكند: 1. خالص نمودن عمل براي خدا 2. خيرخواهي پيشوايان مسلمين، 3. همراه بودن با جماعت مسلمين؛ زيرا دعوت مسلمين، افراد پشت سرشان را هم شامل مي شود (پس هر كه همراه جماعت باشد در سود آنها شريك است). مسلمين همه برادرند، خونشان برابر است (پس اگر شخص اوّل آنها كوچكترينشان را به ناحق بكشد، بايد كشته شود) و پست ترين فردشان در برقراري پيمانشان كوشش مي كند (يعني پست ترين فرد مسلمان ميتواند در مواد امان نامه هر قرار دادي با كفّار، شركت و دخالت كند و در وفاي آن كوشا باشد). ( الکافي، ج 1 ص 403)
مفاد اين روايت اين است که چه بسا کلامي براي کسي کاملاً فهميده نشود و به ديگران منتقل کند و آنها از او بهتر بفهمند و هيچ مشکلي و مانعي هم پيش نميآيد. لذا روح تقّيه موجود در اين احاديث نيز قرنيهاي ديگر است که نشان ميدهد منظور از احاديث صعب و مستصعب، مواردي مربوط به ولايت و فضايل اهل بيت است.
علل به خطا رفتن شارحان
در اين جا عمده عللي که باعث شده عدّه کثيري از علما، معناي اوّل ذکر شده در باره اين روايات را بپذيرند ذکر ميکنيم. اين دلايل خود از آسيبهاي فهم حديث است که بايد مورد نظر پژوهشگران متون ديني قرار بگيرد تا در موارد مشابه دچار فهم نادرست از روايات نشوند.
1. فارسيزدگي
اين که لفظ صعب و مستصعب، در زبان فارسي به معناي مشکل و غير قابل فهم است، يکي از علل فهم نادرست روايات بوده است؛ زيرا تذکّر داديم که به هر امري که فهمش مشکل باشد، در فارسي، صعب ميگويند ولي معناي عربي آن دقيقتر است و با معناي آن در زبان پارسي فرقهايي دارد و لازم است پژوهشگران براي فهم متون ديني، به معناي مستعمل در زبان عربي مراجعه کنند و به معناي مرتکز ذهني خود که در فارسي استعمال ميکنند، اتّکا نکنند.