بحثی در باره راه نیافتن روایت «أفضل الأعمال انتظار الفرج» در گفتمان مهدویت اهل سنت - صفحه 92

صدور هستند که خوانش‌ها را می‌سازند، اما نقش‌هایی که این خوانش‌ها دارند، در آثاری که آنها را ثبت کرده‌اند، آن خوانش را از قوام برخوردار می‌کنند. این کاربردها، اجازه نمی‌دهند که خوانش‌گری خوانشی متفاوت از آنچه پیشینیان ارائه کرده‌اند، ارائه دهد، یا ارائه خوانش جدید را سخت دشوار می‌سازند.

روایت «أفضل الاعمال انتظار الفرج» در منابع اهل سنت

در بخش پیشین به بررسی زمینه‌های صدور و کاربردهای روایت «أفضل الأعمال انتظار الفرج» در آثار روایی شیعی پرداختیم و گفتیم که این زمینه‌های صدور، در کنار روایات پیرامونی و نیز کاربردهای روایت مورد بحث، احتمالاً خوانش‌گر شیعی را وادار می‌ساخته تا خوانشی اخلاقی از روایت مورد نظر ارائه دهد در این بخش، زمینه‌های صدور این روایت را و نیز کاربردهایی که در آثار روایی اهل سنت یافته، مورد ارزیابی و بررسی قرار می‌دهیم.

الف. زمینه صدور و زیادت‌های لفظی

در میان اهل سنت، تنها یک زمینه صدور را برای روایت «أفضل الاعمال انتظار الفرج» می‌توان سراغ گرفت. ابن سلامه در کتاب دستور معالم الحکم _ که به سخنان حکمت آمیز امیرالمؤمنین _ علیه السلام _ اختصاص دارد _ از پیرمردی شامی با نام زید بن صوحان نام می‌برد که در باره فضایل امیرالمؤمنین _ علیه السلام _ شنیده بود، و از همین رو به نزد حضرت آمد. وی از حضرت پرسش‌ها می‌کند و حضرت نیز به وی جواب می‌دهند. طی یکی از این پرسش‌ها، وی از حضرت در باره بافضیل‌ترین کارها می‌پرسد که حضرت پاسخ می‌دهند: « انتظار الفرج».۱ با توجه به پرسش‌های پیشین و پسین این پرسش _ که در باره بزرگ‌ترین مصیبت در دین و بهترین مردمان است۲ _ خوانش‌گر اهل سنت می‌تواند نتیجه بگیرد که مقصود حضرت، انتظار گشایش در امور زندگی بوده است. ۳

با آن که در میان کتب حدیثی اهل سنت، زمینه صدور به میزان آنچه در آثار حدیثی

1.. دستور معالم الحکم، ص۱۰۳.

2.. متن این بخش از گفت و گو چنین است: «قال فأی المصائب أشد؟ قال: المصیبة فی الدین. قال فأی الأعمال أحب إلی الله عز وجل؟ قال: انتظار الفرج. قال: فأی الناس خیر عند الله؟ قال أخوفهم لله وأصبرهم علی التقوى وازهدهم فی الدنیا» (دستور معالم الحکم، همانجا).

3.این زمینه صدور را عالمان شیعی در آثار خود فراوان ذکر کرده‌اند؛ مثلاً نگاه کنید: من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۷۴؛ الامالی (ابن بابویه)، ص۴۷۹؛ الامالی (طوسی)، ۲۳۶؛ الاربعون حدیثا، ص۶۳ (اصل روایت: ص ۶۱-۶۴).

صفحه از 107