پیدا کند، از سرمستی خارج شده و آن حالت فراخ، بر او تنگ میگردد و لذا از رفتارهای منفی دوران خوشایند دوری میکند. سرّ مطلب نیز در ویژگی هدم لذت است. یاد مرگ با چنین ویژگی، هم دوران خوشایند را تعدیل میکند و هم دوران ناخوشایند را.
2. تنظیم رغبت
رغبت و تمایل، یکی دیگر از ابعاد وجودی انسان است که ارتباط تنگاتنگی با واکنش انسان در خوشایند و ناخوشایند زندگی دارد. یکی از عوامل واکنش منفی در آن دو موقعیت، رغبت و دلبستگی به دنیا است. اگر رشته علاقه انسان به دنیا گره خورد، چنان وابستگی به وجود میآید که از یک سو به دست آوردن و یافتن آن موجب شدت فرح و خوشحالی میگردد و از سوی دیگر، فقدان آن موجب بیتابی و حسرت شدید میشود. وقتی انسان رشته دل خود را به دنیا گره زد، با نوسانات دنیا به شدت دچار نوسان روحی و روانی میگردد؛ بدین معنا که رویکرد دنیا او را بالا برده و به شدت خرسند و سرمست میسازد، و رویگَرد آن نیز به شدت او را بر زمین میزند و ناامید و افسرده میسازد. امام کاظم علیه السلام در زمره سفارشاتی که به هشام بن حکم دارند، میفرمایند که روزی حضرت مسیح علیه السلام به حواریان خود فرمود که کسی در هنگام بلا بیتاب ترین است که علاقهمندترین فرد به به دنیا باشد.۱ همچنین امام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام نیز میفرمایند کسی که همه همّ و غمش دنیا باشد، هنگام جدا شدن از آن به شدت دچار حسرت میگردد.۲
از عوامل مهم در پیشگیری از واکنشهای منفی در هر دو موقعیت، بیرغبتی به دنیا و رغبت به آخرت است. با توجه به این حقیقت _ که ریشه هر دو نوع واکنش منفی یکی است _ معلوم میگردد که راه درمان این مشکل نیز یکی است و آن، قطع رغبت و دلبستگی به دنیا است. اگر رشته دلبستگی به دنیا قطع گردد، انسان نه در خوشایند زندگی بدمستی میکند و نه در ناخوشایند آن بیتاب میگردد. این همان چیزی است که در ادبیات دین به عنوان «زهد» شناخته میشود. زهد به معنای «بیرغبتی» است۳ نه
1.. «یا هِشامُ! إنَّ المَسیحَ علیه السلام قالَ لِلحَوارِیینَ:... إنَّ أجزَعَکُم عِندَ البَلاءِ لأَشَدُّکُم حُبّاً لِلدُّنیا، و إنَّ أصبَرَکُم عَلَی البَلاءِ لأَزهَدُکُم فِی الدُّنیا» (تحف العقول، ص٣٩٢_٣٩٣؛ النهایه ابن اثیر، ج٩، ص٣٠٠؛ الدر المنثور، ج٢، ص٢٠۵).
2. . «مَن کانَتِ الدُّنیا هِمَّتَهُ، اشتَدَّت حَسرَتُهُ عِندَ فِراقِها» (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص٣٨٢ ح۵٨٣٣؛ معانی الاخبار، ص١٩٨، ح۴؛ (ر. ک: الکافی، ج٢، ص٣٢٠، ح١۶).
3.. کلمه «زهد» در اصل به معنای «اندک بودن» و «کم ارزش بودن» چیزی است و از آن جا که این معنا غالباً ملازم با بیرغبتی به آن چیز است، این کلمه در بیرغبتی نیز به کار میرود. ابن فارس در تبیین معنای «زهد» میگوید: «الزاء و الهاء و الدال، أصل یدلّ علی قلّة الشیء، و الزّهید: الشیء القلیل، و هو مُزهدٌ: قلیل المال، و قال رسول الله
صلی الله علیه و آله : «أفضل الناس مؤمن مُزهد»، هو المقلّ؛ مادّة زاء و هاء و دال (زهد)، بر اندک بودن چیزی دلالت میکند. «زَهید»، یعنی چیز اندک و «مُزهد» یعنی دارای مال اندک. پیامبر خدا فرمود: «برترینِ مردم، مؤمنِ مُزهد است»؛ یعنی آن که داریی اندک دارد».