شرط امانت بودن»، مجلس امانت دانسته و گفته است:
یعنی که نشستن شما با خلق خدای باید که به شرط امانت بود، هر چه شنوید در دل نگهدارید، و آنچه ناگفتنی بود، باز مگویید.۱
این معنا را از روایتی که در آن قید شده «و لیس لاحد أن یحدث بحدیث یکتمه صاحبه الا باذنه»۲ میتوان به دست آورد. در این خبر آمده که کسی حق ندارد خبر مکتوم دیگری را جز با اجازه خود او بازگو کند؛ مگر با شخص مورد اعتماد و یا به منظور ذکر خیر. این برداشت میبدی، بر آن است که همه مجالس، امانت نیستند و میتوان با ملاک «امانت بودن و یا نبودن مجلس» به افشای سخنان گفته شده در آن پرداخت. این برداشت در شرح سنن ابی داود هم آمده است. البته این مؤلف چنین شرطی را قید نکرده، بلکه آن دست از اموری را که اقتضایشان مکتوم ماندن است، منظور حدیث دانسته و نه خبری که بجاست که علنی شود.۳ احتمال دارد که چنین تفسیر و تقییدی مبتنی بر خبری از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ باشد که ملاک روشنی را در امانت بودن بیان کرده است.
من سمع من رجل حدیثاً لا یشتهی أن یذکر، فهو أمانة و ان لم یستکتمه؛۴
هر کس از دیگری خبری بشنود که مایل به بازگویی آن نیست، آن خبر، امانت است؛ هر چند نخواسته باشد که آن را کتمان کنند.
و. خبر سفارش شده به نگهداری. اخباری وجود دارد که برملا کردن آن دست از اخباری را که شخصی به دیگری میگوید و از وی درخواست مکتوم ماندن دارد، خیانت معرفی کرده است. از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _ نقل است که فرموده است:
ألا و من الأمانة _ أو قال: ألا و من الخیانة _ أن یحدّث الرجل أخاه بالحدیث فیقول اکتمه فیفشیه؛۵
بدانید! امانت این است _ یا فرمود: خیانت این است _ که شخص به برادرش خبری را بدهد و به وی بگوید: آن را فاش نکن، و او آن را فاش کند.
در حقیقت، وقتی کسی رازی را با دیگری در میان میگذارد، او را امین خود میداند و بر
1.. کشف الاسرار، ج۲، ص۵۶۰.
2.. الکافی، ج۲، ص۶۶۰.
3.. شرح ابی داود، ج۲۸، ص۹۹.
4.. مسند احمد، ج۶، ص۴۴۵.
5.. الدرالمنثور، ج۵، ص۲۲۶؛ کشف الخفاء، ج۲، ص۱۹۸.