دوست دارند، فقط به این خاطر که مثل ما فکر نمیکنند، از آنها برائت میجویی؟ خادم میگوید: آری. حضرت میفرمایند: نزد ما نیز مسائلی هست که شما شناختی از آن ندارید؛ آیا شایسته است که ما نیز از شما برائت بجوییم؟ خادم میگوید: نه، فدایتان شوم! حضرت میفرمایند: نزد خداوند نیز چیزهایی است که ما از آن آگاهی نداریم؛ آیا خوب است که او ما را به دور افکند؟ خادم پاسخ میدهد: نه به خدا، فدایتان شوم! پس چه کاری باید انجام دهیم؟ حضرت میفرمایند: آنها را دوست داشته باشید و از آنان برائت نجویید. ایشان سپس به تفصیل، برخورداری مردم از بهرههای گوناگون را تشریح و دلیل این توصیه را تفاوت سطح، ظرفیت و شرایط افراد اعلام میدارند. آن حضرت، تحمیل شرایط و توقعات مربوط به یک فرد بر فردی دیگر را نادرست میخوانند و در ادامه، برای روشنتر شدن مطلب، جریان فردی را مثال میزنند که همسایهای مسیحی داشته و او را به اسلام دعوت کرده و به افتخار مسلمان شدن نایل ساخته بود. این مبلّغ نادان، بدون توجه به شرایط همسایه تازه مسلمان خود، از سحرگاه تا پایان شب و طی جریاناتی مفصل، او را در مسجد و به نماز و عبادت، مشغول نگه میدارد. او وقتی سحرگاه روز بعد به سراغ همسایه خود میرود تا بار دیگر وی را به مسجد ببرد، از او میشنود که از مسلمانی انصراف داده و به او میگوید: برای این دین به دنبال افراد بیکارتری باشد، چون او فردی فقیر و عیالوار است که همواره نمیتواند در مسجد و در حال عبادت بماند.
امام _ علیه السلام _ با این مثال نشان دادند که تحمیل شرایط و توقع رفتارهایی هر چند درست و ارزشمند از کسی که هنوز شناخت مناسبی از حقیقت آن ندارد، تا چه حد خطرناک و آسیبزننده است؛ تا جایی که میتواند کسی را که تازه به اسلام گرویده، از آن خارج و به سرنوشت شومی چون ارتداد، گرفتار سازد.۱
حدیث اول باب بیست و یکم نیز به روشنی و با صراحت، بر تفاوت میان انسانها تأکید میکند و این موضوع را نه فقط در درجات ایمان، بلکه در مطلق ارزشها و مسائل اخلاقی به رسمیت میشناسد. بر اساس این روایت، امام صادق _ علیه السلام _ میفرمایند:
لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ _ تَبَارَکَ وَ تَعَالی _ هذَا الْخَلْقَ، لَمْ یَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً.
نکته مهمی که در این سخن پرمغز وجود دارد، توجیه رفتارهای متفاوت همه افراد بشر و