ناروا شمردن ملامت دیگران، به دلیل ظرفیتها و خلقتهای متفاوت انسانها است. البته طبیعی است که در نگاه ابتدایی، این مطلب بهدرستی فهمیده نشود و با این تصور که به نسبیت در اخلاق یا حقیقت دامن میزند و ارتکاب معاصی و بیقیدی را ترویج میکند، مطلبی عجیب و نادرست به نظر برسد. گویا فردی به نام شهاب _ که راوی این حدیث است _ نیز از چنین سخنی تعجب کرده است؛ چرا که میگوید: من از امام _ علیه السلام _ پرسیدم: خداوند سامانتان بخشد! چگونه این چنین است؟ آن حضرت در پاسخ، به آفرینش اجزای فراوان و توزیع پراکنده بخشهای متفاوت آن در میان مردم، اشاره فرمودند و به صراحت اعلام کردند که هر یک از افراد بشر، بهرهای متفاوت از این اجزا برده است و از کسی نمیتوان توقع داشت که همچون دیگری رفتار کند.۱
بر این اساس، مشخص شد که پیشوایان معصوم _ علیهم السلام _ ، نه تنها تفاوتهای میان افراد را تا جزئیترین درجات به رسمیت میشناسند، بلکه اندکی اختلاف در نگاه و داشتههای روحی را دلیلی کافی برای توجیه رفتارهای متفاوت و نادرست بودن سرزنش دیگران میدانند.
البته این مطلب هرگز به معنای نسبی بودن حقیقت نیست؛ زیرا روح تعالیم دین و دعوت مستمر انبیای الهی به سوی صراط مستقیم و راه انحصاری عبودیت خداوند، با نسبیت در حقیقت سازگاری ندارد. در همین سخنان نیز هیچ نکتهای در باره حقایق متعدد مطرح نشده و هر چه هست، در زمینه تفاوت انسانها و زوایای نگاه آنها به همان حقیقت واحد است. این سخن، کاملاً منطقی و مورد تأیید عقلاست که وقتی کسی با همه وجود، رفتاری را درست و انسانی میداند، پایبندی او به دریافت وجدان و اقتضای فهمش، کاری پسندیده و ارزشمند است. این فرد اگر در مسیر تشخیص موضوع، کوتاهی نکرده و همه توان خود را بهکار گرفته باشد، حتی اگر آنچه او درست و انسانی پنداشته، در واقع، کاری ناروا نیز بهشمار آید، هیچ کس به خود حق نمیدهد او را به خاطر رفتارش سرزنش کند.
نادرست بودن ملامت دیگران، با اصول و مفاهیمی چون تبلیغ، امر به معروف و نهی از منکر نیز منافات ندارد؛ زیرا همه این عناوین، نوعی تلاش دلسوزانه و محبتآمیز برای آشنا ساختن دیگران نسبت به حقایقی بیشتر، یا تذکر و یادآوری مطالبی است که میدانند و