توجهی نسبت به حقیقت وجود ندارد، تسلیم یا انکار آن نیز مطرح نیست و به تبع، ایمان و کفر نیز معنای ندارد.
با دستیابی به این قانون، میتوان آن را نسبت به هر حقیقتی تعمیم داد و معیاری کلی را برای همه رفتارهای اخلاقی ارائه کرد. از نگاه پیشوایان دین، مهمترین حقیقت هستی، وجود خداوند یگانه و نقش انحصاری او در همه ابعاد زندگی آدمی است. پس معیار طلایی اخلاق حکم میکند که هر کس به همان میزان که به این حقیقت آگاهی دارد، تسلیم و مطیع آن باشد. سایر حقایق، از جمله نبوت انبیا و ولایت اولیای الهی نیز به همین نسبت، مشمول این قاعده است و هر کس از آنها آگاهی یافت، چارهای جز تسلیم ندارد. درستی یا نادرستی رفتارهای گوناگون نیز از این دایره بیرون نیست. لذا وقتی کسی از راهی غیر از مسیر دین، به این تشخیص رسید که انجام رفتاری خاص، نادرست است، نمیتواند تشخیص خود را نادیده بگیرد و بر خلاف آن رفتار کند. اگر چه پذیرش و تسلیم در برابر تشخیص این گونه حقایق را نمیتوان ایمان مذهبی نامید، ولی در اینجا نیز تسلیم، نوعی ایمان به حقیقتی است که از راهی دیگر به چنگ آمده است.
به هر حال، مهم این است که انسان، هیچ حقیقتی را نادیده نگیرد و از کنار آن، بیتفاوت نگذرد. احتمال وجود حقیقتی تأثیرگذار در زندگی و سرنوشت انسان، خود، حقیقتی است که نباید نادیده گرفته شود. به همین دلیل است که در حدیث هفتم، دهم و یازدهم این باب، آگاهی از اختلاف مردم در باره موضوعی چون دین یا ولایت، برای خارج شدن انسان از شمول عنوان مستضعف، کافی دانسته شده است. در این سه حدیث، از قول امام صادق _ علیه السلام _ و امام کاظم _ علیه السلام _ ، چنین مضمونی نقل میشود:
مَنْ عَرَفَ اخْتِلَافَ النَّاسِ فَلَیْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ.۱
با توجه به آنچه گذشت، به این نتیجه میرسیم که از نگاه متون اسلامی و بهویژه احادیث کتاب ایمان و کفر، معیار فعل اخلاقی عبارت است از اندازه انطباق رفتار شخص با شناخت او از حقیقت. برگزیدن این معیار برای اخلاق، نکات و ویژگیهایی را در بر دارد که برخی از آنها بدین شرح است:
1. این ملاک، دقیقاً به محل نزاع در این بحث مربوط است و پسندیده یا ناپسند بودن رفتارهای گوناگون را نشان میدهد. لذا اشکالی که به صورت عمومی بر بسیاری از