زمانی که حضرت موسی(ع) با دختر شعیب(ع) در راهی می رفت، موسی از او خواست تا از پشت بیاید تا نگاهش به پشت او نیفتد.
الإمام الکاظم(ع) ـ فی قَولِ اللّهِ عز و جل:«یـأَبَتِ اسْتَـئجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَـئجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِینُ»ـ:
قالَ لَها شُعَیب: یا بُنَیةُ هذا قَوِی قَد عَرَفتِهِ بِدَفعِ الصَّخرَةِ، الأَمینَ مِن أینَ عَرَفتِهِ؟
قالَت: یا أبَتِ، إنّی مَشَیتُ قُدّامَهُ، فَقالَ: اِمشی مِن خَلفی فَإِن ضَلَلتُ فَأَرشِدینی إلَی الطَّریقِ، فَإِنّا قَومٌ لا نَنظُرُ فی أدبارِ النِّساءِ.[۱]
امام کاظم(ع): ـ درباره این سخن خداوند عز و جل به نقل از دختر شعیب، خطاب به پدر که: «ای پدر! او (موسی) را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند [و هم] امانتدار است» ـ:
شعیب(ع) به دخترش گفت: «دخترم! نیرومندی این مرد را با برداشتن سنگ، دانستی، امانتداری اش را از کجا دانستی؟».
دختر گفت: پدرم! من، پیشاپیش او راه می رفتم. به من گفت: پشتِ سرم حرکت کن و اگر اشتباه رفتم، راه را به من نشان بده. زیرا ما مردمانی هستیم که به پشتِ سر زنان، نگاه نمی کنیم.
[۱]. کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۱۹ ح ۴۹۷۴، حکمت نامه جوان ص ۳۳۴.