شخصی که کفشش را جا گذاشته بود، فردی دیگر آنها را برای شوخی پنهان کرد. صاحب کفش نگران شد و ترسید کفشش گم شده باشد. پیامبر(ص) آن کسی را که شوخی کرده بود، سرزنش کرد.
اُسد الغابة عن عمرو بن یحیی عن أبیه عن جدّه:
کنّا عِندَ النَّبِی(ص) فَقامَ رَجُلٌ ونَسِی نَعلَهُ، فَأَخَذَها رَجُلٌ ووَضَعَها تَحتَهُ، فَجاءَ الرَّجُلُ فَقالَ: مَن رَآهُما؟ فَقالَ الرَّجُلُ: أنَا أخَذتُهُما.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): فَکیفَ رَوعَةُ المُؤمِنِ؟!
قالَ: وَالَّذی بَعَثَک بِالحَقِّ ما أخَذتُهُما إلّا وأنَا ألعَبُ!
قالَ: فَکیفَ بِرَوعَةِ المُؤمِنِ؟![۱]
اُسد الغابة ـ به نقل از عمرو بن یحیی، از پدرش، از جدّش ـ:
ما نزد پیامبر(ص) بودیم که مردی برخاست و رفت و کفشش را فراموش کرد. یک نفر، آن را برداشت و زیر خود گذاشت. مرد بر گشت و گفت: کسی کفش ها را ندیده است؟
آن مرد گفت: من آنها را برداشته ام.
پیامبر خدا فرمود: «ترساندن مؤمن، چه معنا دارد؟!».
مرد گفت: سوگند به آن که تو را به حق بر انگیخت، من فقط برای شوخی، آنها را برداشتم!
فرمود: «ترساندن مؤمن، چه معنا دارد؟!».
[۱]. اُسد الغابة: ج ۶ ص ۷۱ الرقم ۵۸۱۳، دانشنامه قرآن و حدیث: ج ۲ ص ۵۱۴.