پيوستگي علم و حلم را بيان داشته و فرمودند:
«وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ فَقَالَ... وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُك»؛ هنگامى كه از او پرسيدند كه خير چيست؟ چنين فرمود: ... بلكه خير آن است كه علمت افزون و بردباريت بسيار باشد.۱
امّا در احاديث بخش دوم، اين مسأله با تعابيري صريح بيان شده است؛ مثلاً در روايتي، بردباري شرط دانش معرفي شده است: «لا علم لمن لا حلم له» كسي كه حلم ندارد، بهرهاي از علم نيز ندارد.۲
و يا ثمرهي دانش، منوط به حلمورزي دانسته شده است:
«لن يُثمِرَ العلم حتي يُقارنهُ الحلم»؛ دانش ثمري نميدهد تا اين كه حلم و بردبارى همراه آن شود.۳
همچنين در حديثي از امام باقر(عليهالسلام) از پيوستگي علم و حلم با تعبير«اختلاط و آميزش» ياد شده است:
«ما شيب شيءٌ بشيءٍ أحسن مِن حلمٍ بعلمٍ»؛ هرگز دو چيز با هم آميخته نشدند كه بهتر از آميخته شدن دانش و بردباري باشد.۴
وظيفه حليم
يكي ديگر از موضوعاتي كه در روايات حلم بدان اشاره شده، مسئوليت و وظيفهاي است كه بر دوش انسان بردبار قرار دارد. در اينباره برخلاف بخش اوّل، وظايف متعددي در بخش دوم براي انسان بردبار تعريف شده است؛ وظايفي نظير:
1. عفو و گذشت: «ليسَ الحليمُ مَن عَجزَ فهجمَ وإذا قدر انتقمَ إنما الحليمُ مَن إذا قدر عفَا»؛ بردبار نيست كسى كه چون عاجز باشد خاموش شود و هرگاه توانا گردد، انتقام كشد، بلكه بردبار كسى است كه هرگاه توانا باشد درگذرد.۵
2. تواضع: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى عِيسَى أن كُنْ لِلنَّاس فِي الْحِلْم كَالْأَرْضِ تَحْتَهُمْ وَ فِي السَّخَاءِ كَالْمَاءِ الْجَارِي»؛ خداوند متعال به عيسي(عليهالسلام) وحي نمود كه براي مردم در بردباري، همچون زمين زير پايشان باش و در سخاوت چونان آب جاري.۶
3. صبر و گذشت: «إنمَا الحَليمُ مَن إذَا أوذيَ صَبرَ وَ إذا ظُلمَ غفرَ»؛ بهدرستى كه بردبار كسى است كه هرگاه ايذاء شود، صبر كند و هرگاه مورد ستم واقع شود ببخشايد.۷
اصل و ريشه حلم
برخي مفاهيم و صفات اخلاقي به دليل خصوصيّت و قابليتي كه دارند، سرچشمهي ديگر صفات قرار گرفته و در واقع بين صفات ديگر ريشه دواندهاند. طبق روايات موجود، صفت
1.(همان، حكمت۹۴.)
2.(غرر الحكم، ح۶۴۳۱.)
3.(همان، ح۷۴۱۱.)
4.(الارشاد، ج۲، ص۱۶۷.)
5.(غرر الحكم، ح۶۴۳۷.)
6.(تنبيه الخواطر، ج۱، ص۸۱.)
7.(غرر الحكم، ح۶۴۰۸.)