احادیث داستانی ویژگی های شیعیان راستین

تعدادی از خصوصیات شیعیان، از زبان امام صادق(ع) نقل شده است.

دعائم الإسلام:

رُوینا عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ(ع) أنَّ نَفَرا أتَوهُ مِنَ الکوفَةِ مِن شیعَتِهِ یسمَعونَ مِنهُ، ویأخُذونَ عَنهُ، فَأَقاموا بِالمَدینَةِ ما أمکنَهُمُ المُقامُ، وهُم یختَلِفونَ إلَیهِ، ویتَرَدَّدونَ عَلَیهِ، ویسمَعونَ مِنهُ، ویأخُذونَ عَنهُ، فَلَمّا حَضَرَهُمُ الاِنصِرافُ ووَدَّعوهُ، قالَ لَهُ بَعضُهُم: أوصِنا یابنَ رَسولِ اللّهِ!

فَقالَ: اُوصیکم بِتَقوَی اللّهِ، وَالعَمَلِ بِطاعَتِهِ، وَاجتِنابِ مَعاصیهِ، وأدَاءِ الأَمانَةِ لِمَنِ ائتَمَنَکم، وحُسنِ الصِّحَابَةِ لِمَن صَحِبتُموهُ، وأن تَکونوا لَنا دُعاةً صامِتینَ.

فَقالوا: یابنَ رَسولِ اللّهِ، وکیفَ نَدعُو إلَیکم ونَحنُ صُموتٌ؟

قالَ: تَعمَلونَ ما أمَرناکم بِهِ مِنَ العَمَلِ بِطاعَةِ اللّهِ، وتَتَناهَونَ عَن مَعاصِی اللّهِ، وتُعامِلونَ النّاسَ بِالصِّدقِ وَالعَدلِ، وتُؤَدُّونَ الأَمانَةَ، وتَأمُرونَ بِالمَعروفِ، وتَنهَونَ عَنِ المُنکرِ، ولا یطَّلِعُ النّاسُ مِنکم إلّا عَلی خَیرٍ، فَإِذا رَأَوا ما أنتُم عَلَیهِ قالوا: هؤُلاءِ الفُلانِیةُ، رَحِمَ اللّهُ فُلانا، ما کانَ أحسَنَ ما یؤَدِّبُ أصحابَهُ، وعَلِموا فَضلَ ما کانَ عِندَنا، فَسارَعوا إلَیهِ، أشهَدُ عَلی أبی مُحَمَّدِ بنِ عَلِی ـ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ ورَحمَتُهُ وبَرَکاتُهُ ـ لَقَد سَمِعتُهُ یقولُ:

کانَ أولِیاؤُنا وشیعَتُنا فیما مَضی خَیرَ مَن کانوا فیهِ، إن کانَ إمامُ مَسجِدٍ فِی الحَی کانَ مِنهُم، وإن کانَ مُؤَذِّنٌ فِی القَبیلَةِ کانَ مِنهُم، وإن کانَ صاحِبُ وَدیعَةٍ کانَ مِنهُم، وإن کانَ صاحِبُ أمانَةٍ کانَ مِنهُم، وإن کانَ عالِمٌ مِنَ النّاسِ یقصِدونَهُ لِدینِهِم ومَصالِحِ اُمورِهِم کانَ مِنهُم، فَکونوا أنتُم کذلِک، حَبِّبونا إلَی النّاسِ ولا تُبَغِّضونا إلَیهِم.[۱]

دعائم الإسلام:

از ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد(ع) برایمان روایت شده است که عدّه ای از شیعیان آن حضرت از کوفه نزد او آمدند تا از ایشان، حدیث بشنوند و دانش برگیرند. آنها مدّتی در مدینه ماندند و به محضر امام(ع) آمد و شد و تردّد داشتند و حدیث می شنیدند و از ایشان، دانش می اندوختند. چون زمان رفتنشان فرا رسید و برای خداحافظی به حضور ایشان رسیدند، یکی از آنها گفت: ای پسر پیامبر خدا! ما را سفارش کن.

فرمود: «سفارش می کنم شما را به پرواداری از خدا، و فرمان بُرداری از او، و دوری کردن از نافرمانی او، و باز گرداندن امانت به کسی که امانت به شما سپرده است، و خوش رفتاری با کسی که با او هم نشینی می کنید، و این که دعوتگرانی خاموش باشید».

گفتند: ای پسر پیامبر خدا! چگونه با سکوت خویش، به شما دعوت کنیم؟

فرمود: «به آنچه شما را فرمان می دهیم، یعنی اطاعت از خدا، عمل کنید، و از نافرمانی خدا، باز ایستید، و با مردم، به راستی و داد رفتار کنید، امانتدار باشید، امر به معروف و نهی از منکر کنید، و مردم از شما جز خوبی نبینند. پس هرگاه شما را چنین دیدند، می گویند: اینان، پیروان فلانی اند. رحمت خدا بر فلانی (جعفر بن محمّد) که چه نیکو یارانش را تربیت کرده است و به حقّانیت ما پی می برند، و به سوی آن می شتابند. گواهی می دهم که از پدرم محمّد بن علی ـ که خشنودی و رحمت و برکات خدا بر او باد ـ شنیدم که می فرمود: پیروان و شیعیان ما در گذشته، بهترینِ مردمان بودند. اگر امام جماعت مسجد محلّه ای بود، از آنان بود، اگر در قبیله مؤذّنی بود، از آنان بود، اگر کسی بود که به او چیزی می سپردند، از آنان بود، اگر امانتداری بود، از آنان بود، و اگر در میان مردم، عالمی بود که در امور دین و مصالح زندگی شان به او مراجعه می کردند، از ایشان بود. پس شما نیز چنین باشید. ما را محبوب مردم گردانید، و در نزد آنان، منفورمان مسازید».


[۱]. دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۵۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۷، ص ۳۷۶.